اولین باره که یکی بهم میگه خواهرم و من ناراحت میشم😂😂😂😂😂من خواهر شما نیستم. ب من‌ نگو خواهرم😂😂😂😂😂😂😂من خواهرت نمیخوام باشم😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂اصلا میرم گریه میکنم😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂 ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

سلام:)خب من در دسته انسان های شاید متفاوت از سایر بچه های هم نسل دهه هشتادی خودم بودم که تا سن 18 سالگی داشتم با یه گوشی نوکیای ساده سر میکردم!اونم فقط برای اینکه اگه جایی رفتم و کاری داشتم بتونم با پدر و مادرم یا دوستام تماس بگیرم!این لعنتیا جون سخت ترین موجوداتی بودن که به عمرم دیدم!خب بنابراین خب ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

پادکست شادی جدیدیه لحظه فقط سرت رو آروم بیار پایین… 👇حالا یه چیزی رو تصور کن: درست وسط سینه‌ت، یه جعبه‌ی بزرگ و باز هست. 🎁نه یه جعبه‌ی معمولی، نه!یه جعبه‌ که توش احساساتت دارن خیلی آروم واسه خودشون قدم می‌زنن.بعضی‌هاشون برات آشنا هستن…مثلاً یه غصه‌ی قدیمی که هنوز ته‌مونده‌ش هست،یه ترس کوچیک که هی قا ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

گلوله ی زنگ زده گرد همچنان در هوا به دور خودش می چرخید و می چرخید و هرچه پیش می رفت سرعتش بیشتر و بیشتر می شد و صدایی شبیه به گردبادی مهیب تولید کرده بود. صدای زنی به گوش رسید {اون چیه؟....اون کیه؟} صدای زن دیگری به آرامی به گوش رسید { ترسا... ترساست... اون مطمعنا یه ترساست... وگرنه هیچ کس نمیتونه ه ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

در لیست کتاب های رایگان طاقچه،یه کتابی به چشمم خورد به اسم هرکه ایمانش، امیدش بیشتر.محتوای اصلی کتاب این بود که اگه همیشه به خداوند توکل کنی و این باور رو داشته باشی که برنامه‌ریزی خداوند برای تو خیلی بهتر از برنامه‌ریزی خودت برای زندگیته دیگه هراتفاقی هم که بیفته گرد اندوه و غم بر چهرت نمیشینه چون ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

درود بر عزیزان آقا من طاقت نیاوردم و باید یه پست میزاشتم نمیشه اینطور 😁پس چی بهتر از خاطره کنکور اردیبهشت : این منم در دنیای موازی بر سر کنکور ما با تکاپوی بسیار شب را صبح کردیم و ساعت 6/15 صبح از خواب برخواستیم که برویم و کنکور دهیم , القصه سوار بر مرکب پدر و به همراه مادر گرانقدر به سوی حوزه شتاف ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

بعد از اینکه امپراطور از جایگاه پایین آمد سربازان طبق تشریفات رژه ی کوتاهی رفتند و همه ی مردم و حظار را به وجد آوردند ریچارد هم با نشان شکسته در میان آنها بود و می ترسید هر لحظه او را از رژه بیرون کنند کل رژه را با تمام قدرت پا می کوبید و با بقیه جلو می رفت و حسی آکنده از ترس و هیجان را در وجودش حس ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

قسمت دوم ریچارد ونیش هزار سرباز درست جلوی سکو ایستاده بودند و انتظار امپراطور را می کشیدند در حالی که رگ های پایشان در اثر ایستادن های زیاد متورم شده بود و زانو ها می لرزید برخی از آنها زیر لب امپراطور را دشنام می دادند که چرا باید با تاخیری چندین دقیقه ای در جایگاه حاظر می شد. یکی از این سربازان ن ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

تو سریال پایتخت شبی که خرس وارد اتوبوس شد و دست یک نفر رو زخمی کرد و دستش خونریزی کرد ، پسرم های های گریه می کرد ، گریه گریه که خرس گازش گرفت ! من و پدرش مرتب می گفتیم که دروغ بود اون خرس نبود که ، ی آدم بود که لباس خرس پوشیده بود ، مامان جان این فیلم بود . اما گریه های پسرم بند نمیومد ! نیم ساعت د ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

چرا با اینکه مردد بودم، برای این کمپین نوشتم؟وقتی پست‌های این کمپین رو دیدم، دو دل شدم چون به نوعی برام یادآور خاطرات سختی بود. در واقع، من قبلاً با مای اسمارت ژن آشنا بودم و خیلی درموردش تحقیق کرده بودم. همیشه با خودم فکر می‌کردم که یه روزی باید تست‌های این مرکز رو انجام بدم.وقتی پست‌های کمپین رو ن ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید