امشب داداش تصمیم گرفت همگی باهم بریم باغ پیش بابا کمی بمونیم تنها نباشه.. من گفتم نمیام کمرم درد می کنه من خونه می مونم داداش بزرگم گفت نخیرررر همه باهم میریم منم که روحرف برادرم نمی تونم حرف بزنم لاجرم آمادیم شدیم.. یه بشقاب هم میوه برداشتیم درو باز کردیم سوار ماشین بشیم که اقای خ رسید سفارش ها ازک ...
سلام ؛ از فردا باز جستجوی مقاله برای پایان نامه شروع میشه ؛ من تنبل این دو روز همش بیکار بودم . یه پنج شنبه و جمعه ی از دست رفته و عذاب وجدان 😶 امروز قرمزی چشام کامل خوب شده. امروز فیلم بی وفا رو دیدم داستان یه زوج بود که زندگیه خوبی داشتن اما رابطه ی عاطفی شون کمرنگ شده بود بچه داشتن شوهره آدم کاری ...
خاکستری عزیزم، مدت زیادی از وقتی که برات نوشتم می گذره. اینقدر درگیری های زیادی دارم که حتی فراموش کرده بودم قالب وبلاگم چیه! وقتی که حرفهای بیشتری برای گفتن دارم زبانم کوتاه تر میشه. سختی های رشته خیلی زیاد شده. این ترم دارم بیشتر از گذشته درس می خونم ولی بازم کمه. در واقع زندگیم به یه روتین بخون، ...
جمعه همیشه برای من روز آزادی و رهایی بوده. جمعه یعنی هیچ کاری نکردن. حالا اما آنقدر از برنامهام جا افتادهام که ' هیچ کاری نکردن' معنایی ندارد. حس بد دارم و باید این حس را برطرف کنم. دوست ندارم حسهای بد آویزانم باشند و در طی هفته بعد هم همراهم جیرینگ جیرینگ بیایند. امروز ولی احساس تنهایی هم میکن ...
امروز استارت درس خوندن برای سومین بار رو زدم، سومین بار کنکور ارشد🥴 همزمان قصد بارداری دارم! میخوام همزمان با مرخصی زایمان برم دانشگاه که با سرکارم تداخل نداشته باشه🤭🥲 البته همه ی اینا منوط به خواست خداست ما کی باشیم برنامه بریزیم؟! امروز بیشتر از ۴۵ دقیقه نتونستم درس بخونم😂😂😂 خیلی محکم شروع کردم!!! ...
امشب کمی خاکستریام. از برنامه درسیام به شدت جا ماندم و ترسیدم. ترسیدم که نتونم، که نشه، که همینطور عقب بمونم. مامانم که خونه نیست همه برنامههام بهم ریخته و نظم موردنظر رو ندارم. هیچ دلیلی نداره نتونم عقب افتادگی رو جبران کنم و میدونم میشه اما کمی ترسیدم و نگرانم. هر چی میخوام بنویسم کلمهها جور ...
شمارتو پاک کردم! ... خیلی یهویی گفتمش نه؟ یا خیلی فکر کنم یهویی این کار رو کردم نه؟ مثلا اول باید اون قلب بنفش رو ازش برمیداشتم بعد اون "جانم" آخرش رو برمیداشتم، بعد اسمتو پاک میکردم فامیلیتو با یه "خانم" اولش مینوشتم و بعدش پاک میکردم! هووم... اینطوری هم میشد. ولی خلاصه پاک کردمش... وقتی قرار نیست ...
کوله به بغل تو ایستگاه اتوبوس نشستم و منتظر خط واحد مطمئن نیستم پنجشنبه خط واحد هست یا من دیر اومدم که ازش خبری نشده هنوز امشب با رئیس شیفتم و ایشون یه قانونی دارن که هر کس نفر آخر بیاد باید شام بده و ازونجایی که الان نه خودم نه کارتم اصلا روحیه و اعصاب خرج کردن نداریم پس امشب زودتر با خط میرم سرکار ...
امروز صبح دوستمو دیدم ؛ دو ساعتی باهم بودیم. این دو ساعت سعی کردم کمتر غم و غصه بخورم ، الکی نشون دادم شادم و خندیدم. خیلی هم خندیدم اما هیچ کدوم واقعی نبود . دوستم بهم گفت از دفعه های قبلی خیلی لاغر تر شدم ؛ گفت برای گودی زیر چشام واقعا فیلر نیاز دارم چون خیلی غمگین به نظر میام . گفت چه قدر حالت چش ...
چنان سردردی گرفتم اون سرش ناپیدا ودرجهت انتقام دوبار رفتم رو لباس اونی که اعصابمو خورد کرد تف کردم اومدم 😬👹 شاید اعصابم آرروم بشه بابا چند روزه عصر میره باغ شب مونه در جهت نگهبانی دزد زیاده نمیشه کاری کرد... اگه غول چراغ جادو اینجا بود ومیگفت سه تا آرزو کن قطعا یکی از اون سه تا این بودکه قدرتی بهم ب ...