هنوز استاد چیزی ارسال نکرده . امروز صد دفعه ایتا رو چک کردم . شاید آخر شب برام فایلو بفرسته . خیلی خستم و خوابم میاد اما میدونم از استرس خوابم نمیبره. من واقعا دعا میکنم استاد اینقده خوشحال باشه که اصلا حال و حوصله کار منو نداشته باشه همینجور بگه برم .. خدا من آدم خوبی نیستم ولی تو مهربونی تو کمک ک ...
دیروز که اینا تموم شد،. امروز بیکار بودم ازبعد ظهر خوابیدم وقتی بیدار شدم ساعت 3 بود غذا آماده کردم گذاشتم برای بابا.. الان سرحالم کل لباس هامو بریز پایین دوباره مرتب کنم کتاب بخونم برم حیاط ورزش کنم کلا سکوت شب رو دوس دارم ☺️ دلم می خواد گاهی روزها بخابم شب ها به کارهام برسم حتی دلم می خواد غذا فرد ...
دیروز بعد خیلی خیلی وقت رفتم بیرون .البته میخاستم باز هزار بهونه ریز و درشت جور کنم و نروم اما این دفعه مامانم هم همراهم بود و رفتیم . کمی توی بازار گشتیم خیلی خلوت بود. پارچه فروشی ها پارچه ی جدیدی نداشتن همه ی اینها را سال قبل هم چیده بودن کفش جدیدی زیاد نبود شلوار قشنگی نبود .. تازه همین ها خیلی ...
قسمت 1 . خیابان و فریادها ظهرِ داغ تیرماه بود. خیابان معلم، مثل همیشه شلوغ و بیحوصله، نفس میکشید. آسفالت زیر پا میسوخت و هوا موجموج از حرارت بالا میرفت. مغازهدارها پشت کولرهای نیمجان، دستمال روی پیشانی میکشیدند و بچهها با پیراهنهایی خیس از عرق، زیر سایهی نیمهی مغازهها پناه گرفته بودند. ...
دیروز غروب وقتی اومدن مبلامون رو شستن، دیدم کف خونه خیلی کثیفه ، فرش ها و پرده ها هم نیست ، شاهینم رفته پیش احسان بنابراین یک هو شور حسینی منو گرفت و از ساعت هفت تا ده و نیم شب افتادم به جون خونه ... طوری که آخر شب و بعد از گرفتن دوش احساس کردم کمرم از شدت درد داره می شکنه و امروزم دست راستم خیلی در ...
بسم الله امروز کلی گریه کردم احساس ته کشیدگی روانی شدم.. احساس اینکه چقدددلم میخواد نیم ساعت بدون هیچ بار مسئولیتی تنها باشم... اندازه یه راز و نیاز با خدا .اندازه نیم ساعت کتاب خوندن اندازه نیم ساعت ورزش کردن..... اما نمیشه ... امروز پا شدم آب نبود.. آب نبود و من گریه کردم نه بخاطر آب... بخاطر اینک ...
نمیدونم از چی بگم فقط وقتی کامنتی از دوست های بلاگفا دریافت میکنم که به حس و عشق بین من و چ اشاره میکنن شوکه میشم. تعجبم از اینه که وقتی از الف مینوشتم قبلا، کسی چنین چیزی رو حس نمیکرد. شاید حرف تراپیستم درست باشه و در اصل رابطم با چ اولین رابطه واقعی باشه که تجربه کردم. چیزی که بین من و الف بود چ ...
امروز گریه کردم. امروز زیاد گریه کردم. امروز خیلی گریه کردم! اصلا امروز تونستم گریه کنم! خیلی خوشحالم! کسی از گریه کردن خوشحالی میکنه هیولا؟ هیولا میگه هر چیزی منو خوشحال کنه خوبه! چون روی یه استیک نوت نوشتم "ناتینگ کَن خوشال می!" و زدم کنار مانیتور. نمیدونم چی شد... یهو بغضم ترکید و کسی هم که خونه ...
Dear Grey, recently I've been trying much harder than before. I spent much time in the library, in the anatomy museum (that's how it's called in our university). However, eventually my grade are no more than those who were having fun or laughing while I was crying while bearing too much stress and p ...
"به مادرانی که درد را به سکوت دعوت می کنند." دردی که درونت خانه کرده، قصهای بیپایان است که هیچ کس جز خودت نمیتواند آن را تعریف کند. هر روز با زخمی تازه بیدار میشوی و امیدی در دل داری که شاید روزی به پایان برسد. اما شاید درد هم بخشی از زندگیست، که به ما یاد میدهد چطور انسانتر باشیم. 🕊 نسرین ـ ...