یه گندی زدم تو اداره، سه تا معاون وزیر به جون هم افتاده ان یه نامه ام رفته برای بالاتر. زبونمم دراز به کارشناسش گفتم داداش به بالاترشم می تونی بنویسی! یک هفته است جدی وایسادم میگم مشکل از ما نیس. رئیس سازمانمون عین اسفند رو آتیش داره بالا پایین می پره. امروز وجدانم بیدار شد گفت برو مطمئن شو تو کارت ...
دیشب فالم خوب اومد.شب گفتم شاید به خوابم بیاد.آخه پارسال درست همچین شبی اومد به خوابم . نوشته بود بدم میاد از بالا باهام حرف بزنن.جالبه نه؟ این که کسی از روی نوشته به خواب آدم بیاد؟ تاحالا خیلی به خوابم اومده. همه ش تعبیر شده. بیشتر وقتها در قالب یه نوشته است. این که تو خواب می تونم بخونمش برام عج ...
اومدم چند تا اپدیت بنویسم برم؛ -ما هیچ وقت ولنتاین برامون مهم نبود. پارسال همینطوری چون بانمک بود برای پژمان یه کارت پستال پست کرده بودم و خیلی خوشحال شده بود. امسال هم اصلا تو فکرش نبودم. غروبش خسته کوفته رسیدم خونه دیدم پژمان گل و خرس و یه ماگ قلبی و شکلات خریده. خیییلی خوشحال شدم و واقعا سورپرایز ...
بابام دوشنبه شب راهی لبنان شدند. از بابا خواهش کردم به جای ما هم توی مراسم باشه... واقعا هرکس تونست بره؛ نماینده ایران بود. به جای همهی ایرانیهایی بود که دلشون ضاحیه جنوبی پر میزد. من تا امشب که برای سید نماز لیله الدفن خوندم حس اینکه ایشون شهید شدند رو نداشتم. فکر میکردم هستند. حتی پررنگتر و ح ...
یک چیزی که برای من جالبه اینه که اصلا راکد نشدهام هنوز. آخر هر روز وقتی فکر میکنم، بتونم دقیق لیست کنم چیزهایی رو که اون روز یاد گرفتم. منظورم هم فقط چیزهای کاری نیست خوشبختانه. چیزهایی مثل اینکه چه شکلی باید با آدمها برخورد کرد، چه شکلی جمعی از یه گروه بزرگتر بود، همچین چیزهایی. یک چیزی که مثل ...
امروز اولین روز تمدید طرحم تو همون بیمارستان قبلیه یه مقدار خوشحالم چون کم کم داشت حوصله ام از توی خونه بودن سر میرفت و یکمی ناراحتم چون دیگه کار و کار و کار. کاش حداقل جمعه ها رو تعطیل میبودم نکته مثبت ماجرا پوله. چون خیلییی زیاد بی پولی کشیدم خرج و برج نکردما همه اش به قسط و سرمایه گذاری و اینا رف ...
در آخرین روزهای بهمن ۱۴۰۱ اینجا را با نام مدرسه سوکورو ساختم و بعد اینجا نوشتم و نوشتم و نوشتم. حالا ۷۳۵ روز گذشته و من حدود دوماهه ننوشتم و اما فعال بودم یعنی پست ها را خوندم و دکمه های پسندیدم و نپسندیدم زیادی این دو ماه زدم. وبلاگم هم به صد فالور نرسید چونکه احتمالا علاقه ندارم بیفتم دنبال فالو ک ...
چقدر سخته این رگ و ریشهی نرم. چقدر تلخه این کلمات شیرین و شعرین که پشت هم میگی و من منتظرم تموم بشه زودتر. که نوبت من بشه زودتر. نشستم روی صندلی وسط طبقه. لامپ روی دیوار یه کم کجه. در اتاق ۱۲۳ یه کم تکون میخوره ولی باد نمیآد. یه چیزهایی میگم که برای هیچکس مهم نیست. همه میخوان بدونن درسها چطو ...
اوضاع در هم و پیچیده است. مثقال ذره ای از کردارم فراموش نشده. گفتارم و افکارم هم. و حالا دیگر می دانم که آنچه می کشم و آنچه از شوربختی، شعوری برای کشیدنش ندارم و آنچه دور خودم می چرخاند لحظه هایم را و باقی سالها و حتی تا ابدیتم را محصول کردار و رفتار و گفتارم در جاهای مهم و کم اهمیت زندگیست. چطور ...
فیلم ژاپنی پسر طلایی gold boy اسم فیلمو باید می ذاشتن پسر هیولا پسر جانی پسر قاتل . خیلی جنس خراب بود پسره . دوتاداستان موازی داره فیلم ، داماد یه خانواده سرشناس تو یه جزیره ی کوچیک ، وقتی توی کوه هستن ، پدر و مادرزنشو هل میده پایین و بعد میره داد و فریاد که کمک کنین اینا اینجوری شدن پرت شدن ، او ...