از این سمت تختم، با چشمهای بسته و سرفه های زیاد خودم رو کشوندم به اون طرف تختم، سمت دیوار، اونطرف رختخواب خنک تره و بالشم، گونه ام رو میمالونم رو بالش، تنم میخوره به دیوار، با همون چشم های بسته دستم رو میکشم و خرسی رو پیدا میکنم، میارمش تو بغلم، اونم خنکی اونطرف تخت رو حس میکنه، میچسبه بهم، اون شعری ...
میگن لحظات آخر عمر فعالیت مغز خیلی زیاد میشه و تمام خاطرات آدم مرور میشه. تو لحظات بزرگ دیگه هم این اتفاق می افته مثل مواقع خطر یا لحظه وداع با عزیزان یا اون لحظه خاص لعنتی روئیدن عشق که دیگه شیر فلکه لحظات خاص رو باز میکنه تو زندگی آدم یکی ازین زمانهای پر محتوا و خاص، برام هر سال یکی از سحرهای این ...
از وقتی در مورد آقای دروغگو نمی نویسم، دیگه کامنت های خصوصی پر از فحش و تهمت و تهدید ندارم... ...
محیط که خوب بود خانوم دکتر از محیط بهتر دقیقا طبق سلیقه من بود یه خانوم خوش استایل نیمه کشیده نسبتا ظریف همه چیز تمام. صورتشم خوشگل بود همونجوری که من دوس دارم؛ ظریف، طبیعی، زیبا ... مهربون با شخصیت و با اقتدار، متبحر ... اینطور بگم اگه پسر بودم همچین دختریو انتخاب میکردم البته تو جوونیمو تو جوونیش ...
من از تمام دختران شهر سربودم افسوس از بازی دنیا بی خبر بودم از عکس هایی که به دیوار اتاقت بود هرچندزیباتر نبودم،ساده تر بودم هرجا کم آوردی کنارت بیشتر ماندم با این که زن بودم ولی مرد خطر بودم هرجا به خاکی میزدی از آن همه همراه تنها یکی می ماند من آن یک نفر بودم هرجا یکی کم بود کاسه کوزه هایت را روی ...
دلم برا لب اورجینالم تنگ میشه خداحافظ قشنگم ...
کدام آیه مسیر زندگی ام را روشن کرده؟ من اصلا نمیتوانم به این سوال پاسخ دقیقی بدهم. همه آیات برای من نور و تبیان بوده اند. شاید بهتر بود میپرسیدید کدام سوره راهت را بیشتر روشن کرده است؟ باز هم انتخاب برایم سخت است. راستش من اصلا با قرآن مواجهه جز به جز ندارم. من وقتی قرآن را باز می کنم، انگار به م ...
حرفه ای های عالم سینما می گویند که به جای دیدن فیلم های پراکنده از کارگردان های مختلف، فیلم های یک کارگردان را از اوّل تا آخر تماشا کنید. چه انتخابی بهتر از ابراهیم حاتمی کیا؟ عشق، انسان، ایمان، تردید، مظلومیت، هرچه که فکرش را بکنید، در فیلم های این مرد هست. ای کاش می توانستم بیشتر و دقیقتر بنویسم ا ...
امتحانمو دادم اما چون نمره کامل نمیگیرم عصبیم (از بس کمالگرایی و حس ناکافی بودن دارم) فردا مفصل براتون میگمش چون خیلی خستم اما چیزیکه میخوام بگم اینه ... فردا میخوام برم ژل بزنم واسه اولین بار!! لبمو ! میترسم خیلی اما بعد سه سال تصمیم گرفتم تستش کنم امیدوارم فینت نکنم چون سری قبل سر بوتاکس فینت کردم ...
همچنان تب شدید دارم و سرفه های مکرر و چشمای ورم کرده... دو سه روز هست که به جز صبحانه، وعده ی دیگه ای نمیتونم بخورم... تقریبا داروها هیچ اثری روم نداستن... تا وقتی استرسم کنترل نشه، اوضاعم همینه... دلم میخوام بخوابم، یه خواب آروم چندین ساله... ...