به خودت می‌آیی و می‌بینی که مدت‌هاست از روزهای تاریک عبور کردی. حالا دیگه تقریبا هیچ‌کس رو توی بخش نمی‌شناسی و وقتی سرما می‌خوری دیگه لازم نیست پیش دکتر خودت بری. به خودت می‌آیی و می‌بینی حالا دیگه می‌تونی سُر بخوری بین مردم. همون‌طور که پارسال آرزوش رو داشتی. به عقب نگه می‌کنی؛ و می‌گی «هی، اونقدرا ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

چند روزیه که فکرش درگیر اینه که یه کاری راه بندازه. تا دیگه کمتر فکر پول باشیم. میگه که میخواد یه زندگی خوب برام فراهم کنه، که فکر هیچ چیزی نباشم. چند روزه که هر موقع کنار همیم، فکرش درگیر کاره. می‌شناسمش و می‌دونم که چقدر تحت فشاره. امشب، ولی نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و گریه کردم. گفتم که احساس فا ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

      خب خیلی وقته اینجا چیزی ننوشتم.  گفتم یه سری هم به اینجا بزنم. عارضم که شرکتهای خودروسازی معمولا توو تابستون یه تعطیلات تابستانی دارن که 10 روزه. ما هم به طبع باید این تعطیلات رو داشته باشیم که پارسال خیلی لطف کردن و یه پنجشنبه ما رو تعطیل کردن!  اما امسال لطفشون بیشتر شد و گفتن شیفتی میشید و ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

امروز کشیکم. قرار بود قبل از رفتن به پادگان، بیاید و من را ببیند. زنگ زد که دارد می‌رسد. به محض اینکه تلفن را قطع کردم، از بخش زنگ زدند و گفتند مریض جدید آمده. رفتم بخش که یک شرح حال اولیه ای بنویسم، تا سریع بروم و ببینمش. متأسفانه رزیدنت هم همان لحظه آمد و مریض را با هم دیدیم. نیم ساعتی طول کشید. ی ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

من از تو چگونه روایت کنم ؟من دیوانه ای غمگینم. در جان من زندگی چه تقصیری دارد؟ خواب من چه تعبیری دارد؟ گاهی خواب من نوعی انفجار روانی است. من به شکل انسان های مختلف به دیدار خودم می روم. نتیجه ی این دیدارها کشف ابعاد پنهان و ناخودآگاه من است. من مرده هارا هم در خواب می بینم. از سوی دیگر من که می دان ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

امشب رو یادت بمونه 23:50 , 1402/04/24 ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

نمی‌دانم کجایی و به چه فکر می‌کنی، نمی‌دانم در کجای زندگی‌ات ایستاده‌ای، نمی‌دانم هنوز هم مرا به یاد داری یا نه، نمی‌دانم همان آدم سابق -همانی که من دوستش داشتم- هستی یا آنقدر عوض شده‌ای که اگر ببینمت شاید دیگر نشناسمت، نمی‌دانم زندگی تو را چگونه از من ربود، نمی‌دانم اصلاً فرصت بودن کنار تو را داشتم ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

خیلی وقت است که دیگر زندگی را سخت نمی‌گیرم. سعی می‌کنم "همیشه" آرام باشم و آخرین باری که از چیزی ناراحت شدم، اخم به چهره‌ام آمد یا ملال بودم را به یاد نمی‌آورم. نه اینکه همه چیز خوب باشد، نه؛ تقریباً هیچ چیز مطابق میلم پیش نمی‌رود ولی من دیگر یاد گرفته‌ام که با شرایط چطور بسازم و کنار بیایم. دلم را ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

        تلگرامم شده کلی کانال شخصی از بلاگرا! اون روز یکی از کانالا پست جدید گذاشت و وقتی خوندم با خودم گفتم که مگه این بنده خدا قرار بود بره دکتر؟ بعد دیدم با یه نفر دیگه اشتباه گرفتم قبلا هر سری که پنل بلاگ رو باز میکردم چندتا ستاره روشن بود اما الآن دیگه خیلی کم پیش میاد کسی چراغ بلاگش روشن بشه م ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

من همان آدمی‌ام که هر کسی را می‌دید که از بیان به تلگرام کوچ می‌کند، عصبی و خشمگین یک "بری دیگه برنگردی" در دلم پشت سرش می‌گفتم. نمی‌شود که به بیان بیایی و برای خودت خانه بسازی و اینجا اسم و رسمی به دست بیاوری و پس از مدتی کرکره‌ی وبلاگت را پایین بکشی و مخاطبانت را به آلونکی در تلگرام دعوت کنی. تلگر ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید