رفاقت از دست رفته ای دارم.در بحبوحه ی زن زندگی آزادی یکی از رفقای بیست ساله ام از من فاصله گرفت چون یک جایی یک اظهار نظری کرده بودم راجع به کارگردان فیلمی؛که چرا توی این شرایط چنین فیلمی ساخته و ان کارگردان از قضا دوست همسر این دوستم بود و روابطشان تنگاتنگ.دوستم پشت ان کارگردان در امد و به من توی ...
[بخش دوم]ور زیباییشناسی پیرپسردر میان نقدهایی که خواندم، دیدم چیزی که خیلیها را آزار داده، حجم زشتی و پرخاش و بیاخلاقی و بیمبالاتی قصه است. درست است، کسی که روحیهی لطیف و حساسی داشته باشد، شاید در مواجهه با این همه چرکی آزار ببیند. اما این شخص موجود آزادی است که میتواند چنین فیلمی را برای دیدن ...
دربارهی پیرپسر اکتای براهنی[بخش اول]در بین همهی تحلیلها و نقدهایی که این چند روز در مورد پیرپسرِ اکتای براهنی دیدم و خواندم، ندیدم کسی به دو موضوعِ «وجه روسی اثر» و «زیباییشناسی زشتی» توجه کرده باشد. تحلیلهای روانشناسانه و روانکاوانه، نقدهای اجتماعی، پرخاش و بهکلی رد کردن اثر و از آن طرف غش ...
در این عکس آب گرم است و موجها ملایمند. یک طرف پشت سرم چترهای رنگی هستند و صدای همهمه آدمها در امواج دریا گم میشود.ده ساله بودم. تابستان بود در هتل هایت خزر. دریا را نصف کرده بودند. نصفش را هم به سه بخش، کوچکترین را اختصاص داده بودند به زنها. در امتداد ساحل حتی پوشیدن جوراب اجباری بود. داخل محوطه ...
چهارمین جلسه فیزیوتراپی گردنم با دردهای ناشی از سوزندرمانی و اتصال آنها به برق تمام شد. امروز برخلاف دیروز درد کمتری داشتم ولی احساس کردم که عضلات گردنم توان پشتمیزنشینی و کار روزمره را ندارد و باید استراحت میکردم، ولی ای کاش امروز آن روزی نبود که نیاز به استراحت داشتم!آمدم کمی بخوابم ولی هر بار ...
خوشحالی امروزم درست شدن کار آقای لام بود.اگر کسی تا دیروز بهم میگفت که هنوز ممکن است اتفاق های خوشایند بیفتد باورم نمی شد.تهدید رفتن اقای لام تا اخرین موعدشان که هشت مرداد بود به ترس و ناامنی من هم دامن می زد.لام را از سال هشتاد می شناسم.تقریبن همسنیم.میگویم تقریبن چون لام حتا نمی داند تاریخ تولد ...
Parvaz-(IRMP3.IR)Majid Entezamiموسیقی مناسب امروزو شاید هر روزیکه دنبال معجزه میگردیم...@derakhte_tafakor ...
دلم براتون تنگ شده بود.نه اینکه نخوام حرف بزنمااا، حرف بیشتر اوقات هست. حرفی که لایق نوشتن باشه کمه.حرفی که کاغذش مچاله نشه،کمه.چند روزی هست سرما خوردم. نمیدونم اسمش سرماخوردگی میشه یا نه. توی هوای فاکینگ ۴۰ درجه، توی اینگرما.مامانم میگه از شدت گرمای زیاد مریض شدی. نفس هام سخته و مجاری تنفسیم درد ...
توی فیلم Poetry زن مدام درحال تلاش برای نوشتن شعر است. کنجکاوی تازهاش برای جور دیگر دیدن جهان حتی با اینکه سنی ازش گذشته، او را به رؤیاهای زیادی میبرد. اما درست وقتی میخواهد از تماشای ساقهی ظریف گل و یا تکان خوردن سرشاخههای نازک درختها به شعری برسد، میفهمد که نوهاش با چند نوجوان دیگر به دخت ...
مامان بودنمن مامان بودن را واقعا دوست دارم. این بیوقفه تکیهگاه و پناه بودن برای بچههایی که "مامان" صدایت میکنند. برای بغلهای گرم، غذا پختن از لیست موردعلاقههایشان، موهای خیس دخترک را شانه زدن و حتی تشرهای با صدای بلند که گاهی صدایش به خانه همسایهها هم میرسد. اما "مامان بودن" هزینههای زیادی ...