شب عید علی هیچ تبریکی بهم نگفت روز پرستار هم که شد پشت تلفن تبریک گفت و تو اینستا استوری گذاشت و برام کلیپی که درست کرده بود رو فرستاد. عصر بعد اینکه از شیفت اومدم خونه به علی زنگ زدم که امروز رو زودتر بیا خونه روز پرستاره. گفت خیلی کار دارم و پروژه ام مونده و منم هیچی نگفتم. تو دلم اینجوری بود که ل ...
قطعا چیزی که دارم حس میکنم افسردگی نیست! چون افسردگی اینطوریه که به این فکر نمیکنی چطوری حالتو خوب کنی! ولو میشی کف اتاق و برات مهم نیست چی میشه! یعنی میدونی انجام ندادن یه کاری افسرده ات میکنه، ولی نمیخوای اون کار رو انجام بدی! اما من الان میدونم انجام ندادن یه سری کار ها دارن حالم رو بد میکنن، روز ...
بالاخره بغضم شکست و با صدای بلند گریه کردم. از دریایی بیکران محبت و همدلی، به برکهای فصلی میان شنزارهای بیابانی پرت شدم. The post این پست تیتر ندارد. appeared first on مرا آفرید آن که دوستم داشت. ...
از اونجایی که نمیتونم مثل آدمهای دیگه فقط یک کار رو همزمان در زندگیم انجام بدم، دوباره دل رو زدم به دریا و رفتم دورهی بازآموزی خلبانی رو شرکت کردم تا دوباره بتونم پرواز کنم. اولش فکر میکردم نهایتا ۸ ساعت باشه ولی ۲۰ ساعت […] ...
بسم الله خب امروزم تموم شد... گاهی وقتا بخودم میگم از کمال گرا بودن فاصله بگیر خونسرد باش بیخیال باش... اما آخر شب وقتی به این فکر میکنم این سخت گیری به خودم در طول روز باعث لبخند رضایت آخر شبم میشه میگم نه به راهت ادامه بده داری درست حرکت میکنی...این رضایته عمیقه سطحی نیست... + ساعت نه و نیم پسر ر ...
چند وقت است که مدیریت زمان از دستم در رفته. همه چیز شلخته و در هم و برهم شده. نه اینکه قبلا هم زمان را مدیریت می کردم امّا الان دیگر واویلاست! صبح ها ساعت هفت و ربع صبحانه خورده و نخورده زنبیل چایی و آب معدنی و ساقه طلایی که مادرم برایم کنار گذاشته، بر می دارم و دم در منتظر می مانم تا پدرم دخترها را ...
فردا یه روز جدیده ، منم قراره یه غلطی بکنم از نو ... مطمئنم این دفعه درست میشه . ...
Dear Grey, I hate anyone who posts secret comments because I have to delete those comments and they won't be saved. I hate my birthday. It's like something has happened on this day (maybe my birth) and every year on my birthday I feel sad and depressed for no reason. Unworthy and naive are those wor ...
در این مدتی که در این جهنم کار می کنم هر روز چند نفری به تورم می خورند با دو تا وجه مشترک یکی اینکه یک برگه از دادگاه در دستشان است و دوم اینکه به شدت عصبانی هستتد.تا اینکه امروز یکی از آنها عین سگ به من پرید و بعد از فحاشی رفت پیش کسی که فکر می کرد رییس من است اما در واقع بازرس بود.بعد از رفتنش با ...
ما امیدی نداریم که باد شکوفههای سیب را برای ما به ارمغان بیاورد دانستهایم بدون شکوفههای سیب بدون حرمانهای زودرس میتوان زندگی کرد هرچه برای ما محبوب شد در یخبندان شب شکست من بر باد نرفتم اما خیابانهای پاریس بارانهای پاریس آن تلویزیون سیاه و سفید در مدخل مسافرخانه که فیلم رؤیای شیرین رنه کلر را ...