واقعا انگار دارم توی یه رمان یا فیلم عجیبوغریب زندگی میکنم، انقدر که اتفاقهای عجیب و صحنههای دراماتیک داره. اصفهان که برگشته بودم، سه روز اول از صبح تا شب با بابام حرف میزدم. از همهچیز. میدونی، خوشحالم میکنه که وقتی میپرسه ازم همهچیز خوبه، میگم آره، همهچیز واقعا خوبه، چون واقعا هم خوبه ...
دیروز ۱۶ ام شهریور روز بلاگستان فارسی بود. دقیقا ۲۳ سال ۱ روز پیش یک دانشجوی رشتهی کامپیوتر به اسم سلمان جریری اولین پست وبلاگی به زبان فارسی رو در اینترنت منتشر کرد. راستش داشتم به این فکر میکردم که چرا روز فیسبوکستان فارسی رو نداریم، یا اینستاگرام فارسی و یا تلگرامستان فارسی رو نداریم، در انتها ...
اگه خود قدیمیم رو میدیدم، بهش میگقتم که خوشحالی یا ناراحتیت رو به اتفاقهای بیرونی گره نزن، نه اون خوشحالیها موندگاره، نه اون ناراحتیها، خیلی زودگذرن. بهش میگفتم مسیر سخت رو برو، یه مدت داغون میشی ولی از پس باز کردن این گره برمیای و بعدش آرامش خوبی منتظرته. اونه که موندگاره. ...
به فاصله کمی، شاید یکی - دو شب، دو فیلم خوب ایرانی دیدم! خوشحال شدم از بابت این اتفاق و رشد و بالندگی فیلمنامه نویسان و کارگردانان ایرانی. و از طرفی هم تعهدشان در پرداختن به مسائلی که گریبان جامعه و روابط اجتماعی را گرفته، ستودم! مضمون هر دو فیلم یک چیز بود: عوض شدن آدم ها! آدم هایی که از یک جایی به ...
شما هم اینطور هستین که نوشتن توی وبلاگ براتون سخت شده باشه یا فقط من اینطور هستم؟! یک جورهایی این ذهنیت رو نسبت به وبلاگ دارم که پستی که منتشر میکنم باید طولانی باشه یا محتوای ارزشمند و خاصی داشته باشه تا ارزش انتشار رو داشته باشه یا با نگارش مناسب محیط ارزشمند اینجا باشه ولی همینکه اومدم و از دور ...
از دومین ماهی که اومدیم سر خونه زندگی خودمون، سلام! تجربه ام از این دو ماه رو مینویسم ... اولین چالشمون، همون روز اول خودش رو نشون داد. مشکل بزرگ «خواب». شب، خسته از چیدمان وسایل و کارهای بیشمار خونه که نمیدونستم کدوم رو باید اول انجام بدیم، بیهوش شدم. صبح بیدار شدم و دیدم یار چشماش رو به زور باز م ...
واقعا مدیریت کادر، خیلی سخته! ...
~هوالنور مدت زیادی میشه اینجا پست نذاشتم. دلم تنگ شده بود برای نوشتن. در اولین قدم برای بازگشت، کیبورد کامپیوترم رو تمیز کردم و برچسب جدید براش گرفتم. الان هم یهویی شد اومدنم. توی اینیستاگرام یه کلیپ دیدم که خیلی جالب بود برام. درباره ورودی های ذهنی بود. اینکه به مرور حفره مغزت دچار آلودگی میشه و خ ...
تماشای کوه نگریستن به عظمتی است که اهمیت دارد. نگریستن به یکجابودگی پر از قدمتی که سرما و گرمای روزگار را چشیده انگار ورق زدن صدها تقویم است. پستی و بلندیهای کوه، ورقههایی از تاریخاند که امضای هیچ سیاستمداری گوشههایشان را خطخطی نکرده اما لمسشان که بکنی، به تمام دورههای تاریخی دست زدهای. ...
که یه روز بارون میاد، بارون میادزمین خشک سبز میشه، گندم در میادازش نون در میاد، نون در میادرنگینکمون میاد، غصهت سر میاد این رو سهی اردیبهشت روی یه کاغذ با ماژیک نوشتم و چسبوندم به دیوار اتاقم. یادمه. اون روزها نمیتونستم تصور کنم که چجوری ممکنه رنگینکمون واقعا یه روز بیاد، ولی بهش باور داشتم، م ...