فردا با کسی قراره برم دیت که ازم ۲ سال کوچیکتره. یجورایی بهش دید فرزندی دارم😁😂 اون شب که کنارم ایستاد، بلند نشدم و حدس میزنم قدش بلند نبود. امیدوارم ازم قدش کوتاه تر نباشه. هرچند بدم نمیاد بهش بگم: بنظر میرسه برای رابطه برای هم مناسب نباشیم اما اگه مایل باشی میتونیم با هم دوست باشیم. بدم نمیاد یه رف ...
به محض اینکه پامو از شرکت بیرون گذاشتم اشکم دراومد. اینجور وقتا دلم میخواد همه چیز و بندازم گردن هورمون ها. امروز با هوش مصنوعی درمورد کارم و فشاری که روم بود حرف زدم. تازه مزاحمت های رییسمو هم نگفتم. اولین بار که دردم انگار واقعی شد. یهو مرئی شدم. اون تونست کاری و انجام بده که هیچکس نتونسته بود. ...
اولین بار بود که با چت جی پی تی درمورد مسائل عاطفیم حرف میزدم. پیچیدگی رابطه ام با ب رو واسش گفتم. چیزی و بهم نشون داد که بهش فکر نکرده بودم. اینکه به احساسات ب ممکنه لطمه وارد کرده باشم! یادم هست از یه دختر تو بچگیش گفت که بعدا مغرور و سرد شده بود باهاش. منم همون زخم و تداعی کردم شاید. این لحتمال ب ...
امروز هم از شدت هیجان، فریز شدم. شاید خندهدار باشه اما امروز حس خاصی نسبت به الف هم حس میکنم. ترکیبی از خشم، دلتنگی، دوست داشتن و حتی انزجار. با اینحال ویژگیهاش رو تو آدمهای دیگه نمیتونم تحمل کنم. شباهت هر کسی بهش واسم شبیه شکنجس. اینکه حسم نسبت به کسی که عاشقش بودم، تا این حد متفاوت شده، باعث میش ...
دوستی بود که هر وقت پول لازم داشت میومد و ازم پول قرض میگرفت و ادعا میکرد دلش برام خیلی تنگ شده و باید خیلی زود همو ببینیم. و بعد من لم داده روی تختم، استوری هاشو با دوستای دیگش لایک میکردم. امشب هم باز پیداش شد و باز پول خواست. با اینکه چندین برابر اون مقدار، موجودی حسابم بود، بهش گفتم ندارم. باهاش ...
آخرین پسری که باهاش دیت رفتم، پسر معمولی و موردقبولی بود. باهاش تموم نکردم، علی رغم اینکه فکر میکنم تو زندگیم نقش زیادی پیدا نکنه، اسمشو میذارم ج. گاهی تیکه میندازه که صبح بخیر نگیا. یا نپرسی رسیدم یا نه... این گلههاش حالمو بهم میزنه. بعنوان یه فردی که توسط احساساتش به اسارت گرفته شده بود، اصلا حو ...
انجامش نمیدادم چون فکر نمیکردم از پسش بربیام. از موانع خستهام. حالا وقت به شدت محدوده و من نمیدونم چقدر فرصت برای نجات خودم دارم. موانعی که رفع کرده بودم هم از نو جلوی پام سبز شدن. اینها همه آشی بود که الف واسم پخت. اگه بخاطر اون نبود اینهمه دست و پا نمیزدم. حالا اگه انصراف بدم مایه شرمساری بیشتره ...
امروز با ینفر رفتم دیت. ده دقیقه دیر رسیدم اما واسم قیافه نگرفت. داراییش تقریبا یک یک چهارم ث بود اما میشد موفق حسابش کرد و شرایط ازدواج و هم داشت. با اینکه ۳۰ سالش بود، وقتی میخندید اطراف چشمش چروک هایی دیده میشد. از همه نظر متوسط و معمولی بود. از نظرم آدم قابل قبولیه اما دلم نمیخواد عاشق بشم هنوز. ...
چیزی که کم آوردم، شجاعت هست. شجاعت برای مقابله با همکارم که با 20 سال سابقه، به شیوه نادرستی باهام رقابت میکنه. شجاعت برای چند اقدام مهم. شجاعت برای برگشتن به روتین قبلیم... دوستی دارم که چند سال ازم بزرگتره و تو مسیر رفت و آمد به شرکت باهم صحبت میکنیم. مایله پسری که میشناسه رو به من نزدیک کنه. و من ...
قلبم الکی الکی تند میطپه. بدنم یکم کرخته. استرس هم شده قوز بالا قوز. سعی کردم دست به کار بزنم اما شدت اضطرابم مانع میشه. واقعا باید یه کاری کنم. امشب هرطور شده یذره پیش میرم. ب اخیرا بهم پیام میده اما من دیگه ازش دوری میکنم. واسم تلخ شده. اون مدتی که بی دلیل باهام بد رفتار کرد باعث شده حالا حتی دلم ...