رییسم کمتر هول بازی درمیاره اخیرا اما چند بار به شدت مسخره ام کرد. کار وحشتناکی انجام نداده بودم و چیزی نیست که درجه اهمیتش رو بتونم درک کنم. لودگی میکرد و من با اخم نگاهش میکردم. نمیدونم این رفتارهای پرخاشگرانه‌اش بخاطر چیه؟ بخاطر اینکه نمیذارم هول بازی دربیاره واسم یا واقعا تو کارم خوب نیستم! اینک ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

دیتی که رفتم کمتر از یک ساعت زمان برد! حوصلش سر رفت! حرفی برا گفتن بینمون نموند! ازم سوالاتی میپرسید که شبیه بازجویی بود و در آخر اومد ماشینم و نگاه کرد و چشماش رو طوری ریز کرد که انگار بخواد پلاک رو به خاطر بسپاره. حتی یه جا مچم رو هم گرفت درمورد اینکه دیروز کجا بودم. راستش ازش میترسیدم. پرسید این ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

خیال الف باد تندی بود که چن قطره از گوشه چشمم دزدید و بعد یهو همه جا دوباره آروم گرفت. قلبم کسی و میخواد که قدرشو بدونه. فرصت هایی که به الف داده بودم، همراهی، حمایت و تلاشم واسش بی فایده بود. الف تا ابد تو سطل زباله زندگیم میمونه. عاشق نبودن، معشوق نبودن، حس معلق بودن داره. یعنی نه به کسی متعلقی و ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

چن ماهی خودمو کنترل کردم که پروفایل و اکانت های الف و چک نکنم. بلاکشون کرده بودم. اما امروز تلگرامشو چک کردم. عکس جدید گذاشته بود. عضلاتش بیشتر شده بود. دروغ چرا؟ دلم رفت. قلبم بهش عادت کرده بود. رابطمون قدری طولانی بود که خطوط چهره و بدنش رو هم حفظ باشم. خنده‌اش و اداهاشو، صداشو، حتی اخلاقیات رو مخ ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

نقشه ام نگرفت. بهترین و ملایم ترین آرایشی که بلد بودم و انجام دادم و رفتم کافه. خلوت بود، جای خوبی نشستم. اما ث نیومد. بهش زنگ زدم و گفتم تا عصر این کافه ام. گفت خوش بگذره. گفتم اگه میتونه بیاد. گفت قراره واسشون مهمون بیاد و باید بمونه خونه. پلن بی ندارم اما دو راه باقی مونده. یکی اینکه بازی رو بیشت ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

فردا وقت اجرای نقشه‌اس. شانس موفقیتم کمه. شاید باید بپذیرمش. انقدر امروز استرس داشتم که هیچ کار مفیدی انجام ندادم. ذهنم زیادی شلوغه. حوصله کسی و ندارم. امروز میخواستم کارهای زیادی انجام بدم اما عملا پوچ شد. کاش حداقل کتاب خونده بودم. امیدوارم زندگیم رو دور بیوفته و روزهام مفیدتر بگذرن. ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

از رفتارهای ب بیش از هر وقت دیگه ای گیج شدم. دفعه های قبل زیاد دقت نکردم اما این الگو زیادی پررنگه. فرقی نداره حرف و من شروع کنم یا اون، هر وقت دلش بخواد جواب میده و گاهی حتی بیشتر از یه روز طول میکشه! بطور غیرمستقیم پیشنهاد بیرون رفتن میده و باز غیبش میزنه! این الگو واقعا عجیبه. شاید من یه شکار کم ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

امشب بینهایت سرم شلوغه. در اصل ناخودآگاهم شلوغه. ذهنم خسته و کلافس، قدرت فکر کردن ندارم. از وقتی با ث آشنا شدم بیش از هر وقت دیگه‌ای شرمنده کوفتگی دویدن هام شدم. کسی مثل من که نه خرج و خطای عجیبی داشت، نه توقع بیجا، نه استراحت مدام و نه هیچ چیز دیگه... اما جز فرسودگی به هیچی نرسید. یکی مثل ث بدون رش ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

ذهنم هنوز بهانه میاره که با ب حرف بزنم؟ دلم میخواد ازش درمورد کار و تغییر شغل بپرسم. مرددم. حالا که دورم شلوغ تره میپرسم. جواب نداد هم نداده. اونقدر مهم نیس. تو وضعیت بدیم. رکود به تمام معنا. دائما خسته. با کار مفید حداقلی. حتی مثل قبل سریال هم نمیبینم. این روزها شاید بیشتر اینستام. نمیدونم میترسم چ ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

امروز روزی بود که واقعا از کارم متنفر بودم. کاری که با دستورهای اشتباه مدیریتی تو یه لحظه تمام زحماتم پوچ میشه یا یهو یه چیز بی ربط تقصیر من میوفته. یا گیرهای مسخره ای که پیش میاد و انقدر اتفاقات حاشیه ای واسم اذیت کنندس که نمیتونم از پس هیچی بربیام. من مناسب چنین وضعیتی نیستم. یا اختیارم باید بیشتر ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید