هُمای بر همه مُرغان از آن شرف داردکه استخوان خورد و جانور نیازارد-سعدیهما، همای سعادت، آن پرنده‌ی دوست‌داشتنی از دسته‌ی لاشه‌خوارها، پاک‌کننده‌ی طبیعت، با ابهت و موقر، که می‌گویند خجالتی نیز هست. بارها شده به عکسش دقت کرده‌ام. تماشا کردنش را دوست دارم. امیدوارم روزی از نزدیک یک هُمای آزاد را ببینم.‌ ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

جلد پیشنهادی رادیو در دستان پیر مرد صدا می کرد و پیرمرد هم سعی داشت با پیچاندن پیچش صدا را بهتر کند. رادیو خر خر می کرد"...کنعانی زادگان...داور کارت قرمز میده...اینقدر...نداشتیم...اعتراض تماشاچیان...می کنید"رادیو در دستان پیر مرد صدا می کرد و پیرمرد هم سعی داشت با پیچاندن پیچش صدا را بهتر کند. رادیو ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

به این عکس که نگاه می‌کنم، یاد فعلِ 《grab》 در زبان انگلیسی میفتم. شاید نشود این فعل را در یک کلمه به فارسی برگرداند؛ یا شاید من نمی‌توانم. به هر روی، برای من چیزی در مایه‌های "گرفتن"، "چنگ زدن"، "تصرف کردن"، "برداشتن" و اینجور مفاهیم است. هیچ کدام به تنهایی احساس درونی من نسبت به عکس را ارضا نمی‌کند ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

"راحتی"، موجودی خنگ و خرفت، تنبل، ژولیده و ژنده‌پوش است؛ که در هر شهری به حکومت رسد، فاتحه آن شهر را باید خواند!راحتی که سر کار بیاید، خیلی زود از گیروگورهای "وجدان" زله می‌شود و او را تبعید می‌کند. اگرچه وجدان، پلیسِ نیکوسرشتِ شهر است و آگاه، اما در تبعید و انزوا به خواب می‌رود. وقتی نتواند به وظیف ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

عیار دوست داشتنیک زوج را با وضع مالی بسیار خوب تصور کنید. مرد صاحب یک کسب و کار میلیاردی باشد. شغل او به شدت درگیرش کرده است و برای مدیریت آن حسابی باید وقت و انرژی بگذارد. برای همسرش هدیه‌های گران‌قیمت می‌خرد. درحالی که هزینه‌ی آن‌ها برای او با اوضاع مالی خوبی که دارد اصلا به چشم نمی‌آید.در مقابل ز ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

تردید بین عشق و نفرت؟ تردید بین دوستی و دشمنی؟ چگونه؟ چطور می‌شود یا این باشد یا آن؟ چرا هم این نباشد هم آن؟ این را کسی می‌گوید که عاقبت به ارتداد رسید. مرتدِ عشق تو شد. اما نمی‌داند حالا که از عشق تو برگشته، آیا به آیین نفرت است؟این‌ها را باید از تو می‌پرسیدم. آن هنگام که دستانم، دستان تو را در خود ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

دخترِ يكى از خانه‌های كاهگلیِ چند كوچه بغل‌تر از درمانگاه، خورده بود زمين و دندان شيری كوچكش حسابی شكسته‌ بود. صبح زود با مادربزرگش آمد و پشت در اتاق من، و پشت چادر مادربزرگش، قايم شد. انگار كه همه چيز مرتب بود؛ ولی درست تا وقتی كه به نيم‌متریِ آن اتاق با آن آمپول‌های بلند و آهنينش برسد. مدام يك سری ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

خداوند میفرماید زمانی که بنده ام با انجام کردار نیک به من نزدیک شود،«آن‌گاه به او عشق میورزم.وقتی به او عشق میورزم، گوش او میشوم که با آن میشنود، چشم او میشوم که با آن میبیند،دست او میشوم که با آن میگیردو پای او میشوم که با آن راه میرود.»این است هدف نهایی عشق.این همان نقطه ای است که انسان‌ها به خدا ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

بگذار ببينم از كجا شروع شد؟ آهان. يك روز نسبتا سرد و دلچسب بود كه برخلاف انتظار، شانس به من كامل رو نكرده و فقط كمى تا قسمتى سه‌رخ، رو‌به‌رويم ايستاده بود. صبح و كارهايش به غايت خسته‌ام كرده بود و من از فرط همين خستگی، كمی زودتر از معمول به خواب ظهر فرو رفتم و بسيار ديرتر از معمول، از آن بيرون آمدم. ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

سلام خدمت همه ویرگولیای گل گلاب حال و احوال؟!خب من از اون دسته آدمایی هستم که باید برای هرچیزی از قبل برنامه ریزی کنم بنابراین لیست کارهام رو معمولا مشخص میکنم...برای هرچیزی داخل لپ تاپم باکت لیست مخصوص نوشتم«باکت لیست کارای تابستون_باکت لیست برای دوران دانشگاه_برای ازدواج_قبل ازدواج_برای کارای خوب_ ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید