(مهدیار): شما نخونده سر جلسهٔ کنکور بشینی، باز ۲۵ درصد احتمال داره جواب درست رو بزنی. زمانی می‌تونی ۱۰۰ درصد غلط بزنی که بدونی جواب درست کدومه. وقتی توی هر موضوعی (به ویژه آب) دقیقاً بدترین ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

پرسید چطور خانواده را راضی می‌کنی که تنهایی سفر بروی؟ گفتم: نقش مریم مقدس، مادر ترزا، کوزت، سیندرلا و اژدهای خشمگین را به طور همزمان به مدت یک هفته بازی می‌کنم. ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

#فکرهای_یک_صدابردارشغل من با پیش‌بینی آینده ارتباط دارد. باید اتفاق‌های احتمالی که در صحنه مستند رخ می‌دهد را پیش‌بینی کنم و بر اساسش خودم و ابزارم را آماده کنم. معمولن تو آخرین نفری و باید با فکرهای دیگران همراه شوی. این فرآیند برای من معمولن تبدیل به وسواس فکری می‌شود. مدام از آدم‌ها می‌پرسم قرار ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

Forwarded From یک حبه ابریه جایی اواخر رمانِ "فرانی و زویی"، زویی به خواهرش فرانی می‌گه: برات مهم نباشه که مردم در مورد بازی که می‌کنی چه فکری می‌کنن. تو برای اون خانم چاقه خوب بازی کن.در حقیقت "خانم چاقه" یک شخصیت مجازیه که وجود نداره. خواهر برادرای خانواده گِلَس یاد گرفتن کارها رو به بهترین نحو ان ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

(مهدیار): تفاوت همین جاست... که ملی‌گرای اروپایی خود را نژاد برتر و دیگری را لایق مرگ می‌داند؛ ولی ملی‌گرای ایرانی، همه را انسان و لایق #زندگی می‌داند. تفاوت در «کورُش» است... (به مناسبت سا ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

قصه‌ی دومهشتاد و هشتقصه‌ی دوم «کتاب تراژدی» یک داستان کم‌وبیش واقعی است؛ ماجراهای یک کارگردان گمنام و حوادثی نامتعارف که در سینما و زندگی تجربه کرده. اگر به سینما، ماجراجویی و البته تاریخ معاصر علاقه دارید «هشتادوهشت» را بشنوید.اپیزود دوم در کست‌باکسhttps://castbox.fm/app/castbox/player/id5357106/id ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

Forwarded From تهرانه خانمدوستش داشتم. مثل پیراهنی که مرگش در آن اتفاق افتاده بود. مثل شنیدن صدای مسواک زدن کسی در خانه‌ای که تنها زندگی میکنی. شبیه انتهای باغ فردوس، مثل شعری که میگفت :وقتی همه مرا به کوبیدن درهایی که می بستم می شناختند، من دستم را برای بسته شدن درب خانه‌ی تو لای در گذاشتم. مثل دیو ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

بعد دریافت حکم تعدیل نیرو، فرصت قبول فوری یا شکایت نزد دادگاه کار داشتم. زیبایی ماجرا اینجا بود که خودم از چندین ماه پیشش داشتم بی سرو صدا دنبال کار دیگری می‌گشتم و حالا با این حکم و آفر تپل پشت این تعدیل نیرو برای اینکه نکشانمشان دادگاه، واقعا راضی به اینهمه زحمت نبودیم.رییس رییسم، اینبار دیگر از ش ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

و من هیچ وقت متوجه نشدم چه مشکلی با این نسل دارن؟نسلی که هر چی نسلای قبل‌تر نداشتن رو داره (جسارتِ ریسک‌پذیری و پرسشگری، حق‌خواهی، شور، تاثیرگذاری و...) و در یک کلمه: «خودشه» و تلاش نمی‌کنه ادا در بیاره، چی‌اش ترسناکه؟(@mahdiyartian) ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

تیشرت سیاه و سفید.pdf81.4 KBمتن قدیمی است. فکر کردم بعضی از متن‌های بلندترم را اینجا منتشر کنم. ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید