تازگی هروقت به خدا فکر میکنم، جنگل و کوه و رود به خاطرم میآید. ...
چند ماه است به خاطر شرایطم مجبورم روی زمین بخوابم. تشک را انداختهام بین تخت و دیوار؛ همان دیواری که از سقف تا کفاش را عکس چسباندهایم. هر شب که سرم را میگذارم روی بالش، آخرین چیزی که میبینم، و صبحها که از خواب بیدار میشوم، اولین چیزی که به چشمم میخورد، این عکس است. تا میخواهم از دردی آخ بگوی ...
اینو من نمیگم، علم داره به طور واضحی میگه «صرفاً #موسیقی بشنوی» ۳۹ درصد کمتر در معرض زوال عقلی! تازه اگه نوازندگی کنی ۳۵ درصد بیشتر از ریسک زوال عقل فاصله گرفتی.اون وقت چندی پیش دیدم «همجغرافیای» نادونی با افتخار نوشته: نه خودم گوش میدم و نه میذارم بچههام بشنون! حتی برنامههای صداوسیما رو هم ا ...
*A new robot has been designed to fold the washing, but could it solve the great old mystery of the missing socks too?در اخبار تکنولوژی، دیدم یکی از سخت ترین چالش های طراحی روبات های خانگی، تشخیص همزمان موقعیت و زمان و انجام کارهای پیش پا افتاده ای مانند پر کردن و خالی کردن ماشین ظرف شویی و لباسشویی ...
دوستانِ دانشجویِ دوره دکتریاگر دغدغهمند آزمون زبان و ارائه مدرک پیش از آزمون جامع هستید، آزمون بسندگی زبان دانشگاه بهشتی، بهنسبت راحتتر از آزمونهای دیگه (بسندگی دانشگاه تهران، MSRT، تولیمو و...) هستش. نزدیکترین زمان برگزاری آزمون، ۲۹ آبانه که میتونید ثبتنام کنید.#خبر ...
رادیو تراژدی: توضیحات کریم نیکونظر دربارهی بستهی پاییزی تراژدی پیشفروش از سر گرفته شد😁✌️ Radiotragedy.com بستهی پاییزی رادیو تراژدی تا آخر هفته منتشر می ...
من نمیخوام همهی دختر پسرایی رو که اون شب اکباتان بودن معرفی کنم… جز دو نفر، با باقی اونها کاری ندارم…شمارهی اول پادکست تازهی «کتاب تراژدی» را در کستباکس بشنوید:https://castbox.fm/app/castbox/player/id5357106/id861414007 ...
غم بزرگم را به چیزی تبدیل نکردهام. همانطور دستنخورده و منجمد، گوشهی قلبم نگهاش داشتهام. گاهی سرمایی که از غشای نازکش به دیوارهی قلبم نفوذ میکند، یادم میآورد که هست. هستی بیشکل و شمایلش مثل یک تودهی سلولی آمادهی تکثیر است که گاهی بیاختیار سنگین و گاهی هوشیارانه سبک میشود. شاید باید آن ر ...
بیشتر از دوازده سال از اولین مواجههام با "شعر"ِ لی چانگ دونگ گذشته. مثل هر شعری هر بار تازه است. او ثابت است، من در گذر سالها آدم دوازده سال پیش نیستم. اگر سهمی از من هم در اثر هنری در نظر گرفته باشیم، چرا که هیچ اثر هنری بدون مخاطبش اثر هنری نیست، آنچه بین ما بوده، بین من و "شعر"، حالا چیز تازها ...
نیمهی دوم دههی شصت، اهواز، شبهای تابستانی و سرهایی که از پنجره به سمت پشتبام فریاد میکشید: «یه کم دیگه… یه کم دیگه… خراب شد… خراب شد… خوبه خوبه… تکونش نده» و این پروسهی انتقال پیام به کسی که داشت روی پشتبام آنتن سنگینِ لعنتیِ تلویزیون را میچرخاند، شبهای شرجی کوتاهتر و شبهایی غیر از تابستا ...