در این عکس آب گرم است و موجها ملایمند. یک طرف پشت سرم چترهای رنگی هستند و صدای همهمه آدمها در امواج دریا گم میشود.ده ساله بودم. تابستان بود در هتل هایت خزر. دریا را نصف کرده بودند. نصفش را هم به سه بخش، کوچکترین را اختصاص داده بودند به زنها. در امتداد ساحل حتی پوشیدن جوراب اجباری بود. داخل محوطه ...
خوشحالی امروزم درست شدن کار آقای لام بود.اگر کسی تا دیروز بهم میگفت که هنوز ممکن است اتفاق های خوشایند بیفتد باورم نمی شد.تهدید رفتن اقای لام تا اخرین موعدشان که هشت مرداد بود به ترس و ناامنی من هم دامن می زد.لام را از سال هشتاد می شناسم.تقریبن همسنیم.میگویم تقریبن چون لام حتا نمی داند تاریخ تولد ...
Parvaz-(IRMP3.IR)Majid Entezamiموسیقی مناسب امروزو شاید هر روزیکه دنبال معجزه میگردیم...@derakhte_tafakor ...
Forwarded From آقشام گَلَندر کتابی که میخوانم، از داستانی به اسم "چگونه میتوان زنی دیگر بود؟" از لوری مور نقل قول میکند. چیز زیادی از داستان معلوم نیست. نه ابتدایش، نه انتهایش و نه ماجرای داستان. فقط ما میفهمیم که مردی هست که زن دارد، و معشوقه هم. و دربارهی ویژگیهای زن به معشوقه میگوید. یکی ...
توی فیلم Poetry زن مدام درحال تلاش برای نوشتن شعر است. کنجکاوی تازهاش برای جور دیگر دیدن جهان حتی با اینکه سنی ازش گذشته، او را به رؤیاهای زیادی میبرد. اما درست وقتی میخواهد از تماشای ساقهی ظریف گل و یا تکان خوردن سرشاخههای نازک درختها به شعری برسد، میفهمد که نوهاش با چند نوجوان دیگر به دخت ...
مامان بودنمن مامان بودن را واقعا دوست دارم. این بیوقفه تکیهگاه و پناه بودن برای بچههایی که "مامان" صدایت میکنند. برای بغلهای گرم، غذا پختن از لیست موردعلاقههایشان، موهای خیس دخترک را شانه زدن و حتی تشرهای با صدای بلند که گاهی صدایش به خانه همسایهها هم میرسد. اما "مامان بودن" هزینههای زیادی ...
محسن ظهرابی - جُستارهای کوتاه: هر کسی راه حلی برای برگشت در زمان دارد. مارسل پروست سراغ بو رفت. بو قدم به قدم عقب بردش، تا به یاد بیاورد. برای من راه رفتن حکم بازگشت به گذشته دارد. مهمترین ...
▪️رهرو آن است که گه تند و گهی خسته رود و گه میایستد!دیروز با میم صحبتمان کشید به ضرر شعر کلاسیک فارسی برای بشر امروز ایرانی. میم اعتقاد داشت شعرهای کلاسیک (که همیشه شیفتهشان بود و همیشه از شجریان ممنون بود که این شعرها را به ملکوت اعلا برده) فقط قشنگ است، اما معنایش مضر است. میگفت در فرم و زبان ...
Forwarded From شورومیادداشت «دستهای نوازشگر» نوشتهی محسن ظهرابیبخشِ #مواجهه، شمارهی ۳۱ شوروم.سرک نمیکشم. عکسهای فیلم را دوباره نگاه نمیکنم. صحنهها را مرور نمیکنم. به حافظه برمیگردم. چیزهای اساسی فراموش نمیشوند، مثل «رُزا» در _بخششهای دلسوزانه،_1 اولین نقشآفرینی مهم تس هارپر2 در عالم سینم ...
فکر میکنم توی حالی ام که فقط اجبار برای انجام کارها یا یک دست کمکی از بیرون میتواند من را به زندگی برگرداند.حوصله ام نمیکشد از جایم بلند شوم.بازگشت به روتین برای ما که سر کار نمی رویم،که مسیولیتی در جایی فیزیکی غیر خانه نداریم،که خودمان مجبوریم خودمان را در قالب دربیاوریم و به هزار ضرب وزور نظم بدهی ...