شب آخر جنگ گفتم دلم میخواد برگردم به همون روزهای معمولی و عادیِ قبل صبحش که بیدار شدم تا به خونه بیام ، تمام همکاران جلوی تلویزیون جمع شده بودند و خبر از آتش بس میدادند روزهای جنگ هر چند کوتاه ولی سخت بود شبهایی که خونه تنها بودم ، نه اینجایی بود که بنویسم و نه کسی بود که حرف بزنم و نگرانی هامو خالی ...
چ ۳ بار سعی کرد ازم جدا بشه و نتونست. من هم هربار پذبرفتمش. نه رفتنش زشته نه برگشتش. یه آدم لوتی و جنتلمن. کسی که عمیقه، ته دلش مدت هاس پیش کسی گیره ولی انقدر قشنگ عشق میورزه که آدم دلش بخواد خودشو گول بزنه و فراموش کنه که ته رابطه باهاش هیچی نیس. به اندازه کافی از کنارش بودن لذت بردم. شاید وقتشه هر ...
اولین باری که رفتم تراپی رو خیلی خوب یادمه... 1 مرداد ماه همون سالی که رفتی، صبح سه شنبه ساعت 10، یهو خودمو دیدم که کوله مو بغل کردم و نشستم روی مبل های سفید و سبز مطب تراپی، دور تا دورم گلدون چیده شده بود، رنگ بندی دیوارا هم مثل رنگ مبل ها سفید و سبز بود، خیره شده بودم به درهای رو به روم که کدوم یک ...
1404/04/03 دیشب زنگ زد ساعت ۲۰:۳۳ و من بودمو لرزه تمام وجودم، من بودمو عشقی که با تمام تلاشم واسه پنهان کردنش دوباره عیان شد من بودمو قلبی که فریاد دوست دارمش گوش دنیارو کر کرده بود و چقدررر سخت بود که جواب بدمو سرد باشم جواب بدمو جوری باشم که ناراحتم از تماسش برای همینم جواب دادمو خیلی معمولی جواب ...
سایه جنگ که کم شد، به زندگی برگشتم. بارها در این بین از خودم تشکر کردم که با درمان به موقع اضطراب خودم را در چاهی بیانتها ننداختم. این روزها را دوست دارم. آرام هستم و ساکت. بیشتر از هر زمان دیگر، ساعتهایی را تنها و با خودم طی میکنم. مسیر زندگیام را بررسی میکنم، گاهی هم در آینده و حال میروم. ...
سلام چقدر دلتنگ اینجا بودم از آخرین پستی که گذاشتم دیگه بلاگفا باز نشد از همه بی خبر بودم و چقدر سخت گذشت .با وجود آرامش اینجا و نبود هیچ خبری دوربر ما اما حتی یک شب راحت نخوابیدم گوشی بدست هر یکساعت بعضی وقتها هر نیم ساعت از خواب میپریدم منبع خبری که نداشتم میرفتم سرچ میکردم صفحه ها باز نمیشد اما ...
امروز به گمانم آتشبس شد. هنوز هم نمیتوانم نوشتن جنگ و آتشبس را باور کنم. این کلمات بسیار دور هستند و غیرقابل باور البته هنوز هم که بیدار میشوم منتظر یک خبر عجیب هستم. بدنم عادت کرده است به خبرهای عجیب بعد از بیداری. راستی چقدر طول میکشد تا به خودمان برگردیم؟ به خودمان برمیگردیم؟ کمکم دارم با خ ...
خاکستری عزیزم، حرفهای زیادی برای گفتن دارم داشتم. البته این روزها ایده های زیادی برای نوشتن به ذهنم می رسید ولی با کمال تعجب به اینجا دسترسی نداشتم. خیلی عجیبه اینجا برام به سختی بالا میاد!! آخه چرا؟؟؟ خیییییلی دلم برات تنگ شده بود. بگذریم، حرفهایی که قبلش دلم می خواست بهت بزنم رو فراموش کردم. می دو ...
جهان تا هست خواهم بود اگر تو جانِ من باشی برایم خانه باشی، خاک باشی وطن باشی … ...
سخنی با مردم: از مبهم گویی جذا بپرهیزیم. اینکه یک سلبریتی یا هر کسی می گوید "در کنار ایران ایستاده ام" دقیقا منظورش چیست؟ایران به جنگ اسراییل و آمریکا بیش تر برود و او کنار ایران است؟ برای متوقف کردن جنگ و کشتار مردم او کنار ایران است؟ انقلاب شود و او کنار ایران است؟ در کنار کدام ایران؟ در شرایط بحر ...