جمعهها هر چقدر بدویی انگار خاطرات زودتر از تو به تو میرسن و گیرت میارن. جمعهها دلتنگی موفقتر از توست حتی اگر کل هفته خودت را عاقل نشان داده باشی. دلتنگ شدم و انکارش نمیکنم. رمز هم از رمزهای قبلی است که اگر ندارید یا فراموش کردید بگید میدم: ...
مستقیم اسنپ گرفتیم اومدیم بیمارستان 😂 از ما 4 تا سه تامون سرماخورده بودیم منو، داداش،. حسین هر سه رفتیم سرم زدیم. بعد داداش اومد دنبالمون.. برامون اسفند دود کردن، بنر زدن ازقربونی شدن گوسفند ناراحت شدم.. گاهی ازمصرف گوشت متنفر میشم مگه ما کی هستیم به خودمون اجازه میدیم جون یه جاندار دیگه رو بگیریم؟ ...
لیوان آب سرد روی میز استیل تنها چیزیه که رو به رومه. اوه البته با هیولا که اینور اونور میره و پرونده من دستشه. ازم راجب نوشته قبلیم میپرسه. میگه باید پاکش کنی. میگم امکان نداره. و لیوان آب رو سر میکشم. توی آخرین جرعه اش، یه درد توی استخون بینیم حس میکنم، حس میکنم بینیم شکست. هیولا با یه مشت لیوان رو ...
به فاک رفته ام رفقا.امروز برای بک کاری که مقداری مهم بود برگشتم سرکار و هم ابلاغ خودم را دیدم و هم خانمی را که قرار است بیاید جای من مشاهده فرمودم. در مورد ابلاغ باید بگویم که برگشته ام به آب آب به عبارتی.یعنی جایی را برایم در نظر گرفته اند که عرب نی انداخت و من باید از اول کارها را یاد بگیرم در مور ...
امروز با همسر اثاثی که قرار بود ببریم با خودمون جزیره رو جمع و جور کردیم... همسر میگه دوتا حیاط خونه ای که گرفته داره ..قرار شد تو حیاط پشتیش سبزی بکاریم و کشاورزی کوچولو راه بندازیم... تو حیاط جلویی گل های فصلی بکاریم 😁 فک کن از خونه میای بیرون دریا رو ببینی... البته ساحلش همسر میگه یه کوچولو خطرنا ...
غریبه ی بی رحم سلام ؛ دقیقا ۴ سال پیش تو را دیدم و درست وقتی پر از احساس دوست داشتن تو بودم مرا رها کردی و رفتی ... بسیار خب گله ای نیست ؛ من گریه هایم را کرده ام، نامه های زیادی برایت نوشته ام که هرگز به دستت نرسیده ،گاهی پیش خدا از دلتنگی ام برایت گفته ام و چند باری تو را با همسرت دست در دست بی آن ...
هر وقت میرم دکتر، تا ننشستم روی یکی از مبلهای راحتی زرد رنگ، میپرسه چرا ارتباط با یکی دیگه رو امتحان نمیکنی؟ شاید کمکت کرد و فراموشش کردی! حق داره... نمیدونه تو بیشتر از یک "تو" بودی. تو 7 سال بهترین و تنها رفیقم بودی. 7 سال یارِ من بودی... ما با هم درس خوندیم، با هم گریه کردیم، با هم خندیدیم، با ه ...
داشتم فکر میکردم این پست را چگونه شروع کنم. از دوست داشن بگویم، دوست داشتن آقای ح که هر چقدر انکارش کنم باز هم رگههایی از آن را به راحتی را میتوانید در میان حرفهایم پیدا کنید یا از دوست داشتن کادوهایم تولدم بگویم! کادوهای تولدی که دوست های نادیده عزیزم فرستادند. فاطمه دوست قدیمی من از فضای مجازی ...
*به چشمان مادرم* در مترو نشستهای. سرِ خستهات را به شیشه تکیه دادهای و صدای ریتمدار قطار مثل لالایی عمل میکند. چشمانت بسته میشوند. خوابت میبَرد. وقتی چشم باز میکنی، ایستگاهی ناشناس روبهرویت است. نه تابلویی، نه آگهیای، نه حتی صدای هشدارِ درهای بستهشونده. بلند میشوی، گیج و خوابآلود، پا به ...
سارا زنگ زد و گفت: - خونه ای؟ می خوام یه سر بیام پیشت. - بیا. - مطمئنی جایی نمی ری؟! فیلم ها: فیلم: خلیج سکوت2020 The bay of silence نظر: خوشم نیومد.سوژه فیلم خیلی تکراری بود فیلم:شیفت آخر late shift2025 نظر: اوه عالی بود ◇ الان هم دارم فیلم نیکوکار بود(bad samartin) را از MBC می بینم که اگر تا آخر ...