اگه خود قدیمی‌م رو می‌دیدم، بهش می‌گقتم که خوشحالی یا ناراحتی‌ت رو به اتفاق‌های بیرونی گره نزن، نه اون خوشحالی‌ها موندگاره، نه اون ناراحتی‌ها، خیلی زودگذرن. بهش می‌گفتم مسیر سخت رو برو، یه مدت داغون می‌شی ولی از پس باز کردن این گره برمیای و بعدش آرامش خوبی منتظرته. اونه که موندگاره. ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

به فاصله کمی، شاید یکی - دو شب، دو فیلم خوب ایرانی دیدم! خوشحال شدم از بابت این اتفاق و رشد و بالندگی فیلمنامه نویسان و کارگردانان ایرانی. و از طرفی هم تعهدشان در پرداختن به مسائلی که گریبان جامعه و روابط اجتماعی را گرفته، ستودم! مضمون هر دو فیلم یک چیز بود: عوض شدن آدم ها! آدم هایی که از یک جایی به ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

تماشای کوه نگریستن به عظمتی است که اهمیت دارد. نگریستن به یک‌جابودگی پر از قدمتی که سرما و گرمای روزگار را چشیده انگار ورق زدن صدها تقویم است. پستی و بلندی‌های کوه، ورقه‌هایی از تاریخ‌اند که امضای هیچ سیاستمداری گوشه‌هایشان را خط‌خطی نکرده اما لمس‌شان که بکنی، به تمام دوره‌های تاریخی دست زده‌ای. ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

دیروز یکی از دوست‌هایم گفت تو خودت را خیلی می‌گیری و خیال می‌کنی از دماغ فیل افتاده‌ای. از این حرفش خیلی خوشم آمد. به این دلیل که من تا الآن برعکسش را فکر می‌کردم و حس می‌کردم زیادی مهربان و گوگولی هستم. بعضی موقع‌ها دوست دارم یک سری آدم‌ها ازم متنفر باشند و من را تو لیست تنفرشان قرار بدهند. اصلا ای ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

دیشب یهو یادت افتادمو برای چند لحظه نفسم رفت و امشب برای هزارمین بار عکس دو نفرتونو دیدم و قلبم نزد به همین راحتیه مردن ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

درخشان ترین صحنه ای که از فیلم تایتانیک در آن سال ها در خاطرم هست، تصویر نوازنده ی ویلونی ست که موقع غرق شدن کشتی، شروع به نواختن می کند و باقی اعضای ارکستر هم به او می پیوندند و لحظه ای به کاری که در آن موقعیت هولناک انجام می دهند، شک نمی کنند!!... این روزها، این صحنه را بیشتر از هر وقت دیگری توی ذ ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

می خواستم از سالگرد ازدواج مان بنویسم و اینکه چطور پنج سال پیش، در اوج گرمای مرداد ماه، با هم زیر یک سقف رفتیم! اما مگر مشغله ها امان می دهند؟... یادش هم که می افتم، خنده ام می گیرد! به قول عزیزی؛ " مگه تاریخ قحط بود که توی اوج گرما عروسی گرفتید؟! " خب، هیچ کسی از سختی های این اتفاق خبردار نشد. حتی ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

امروز اسم آشنایی رو لابه‌لای اخبار دیدم و وقتی به صرافت افتادم و خبر رو پیگیری کردم، به عکسش هم رسیدم‌. میم دیروز رفته زندان و یک سال رو باید توی یکی از بدترین جاهای دنیا سپری کنه. سال‌ها بود هیچ خبری ازش نداشتم و هیچ ارتباطی هم نداشتیم اما یهو یاد اون سال‌ها افتادم. دوستِ دوستم بود و هزاران کیلومتر ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

نویسنده این سطور خیلی علاقه داشت که یک جمجمه گاومیش یا بایسون به دیوار خانه‌اش نصب کند. او به المان‌های معماری داخلی سبک جنوب آمریکا که متاثر از بومیان آمریکایی است بسیار علاقه‌مند می‌باشد. گاهی وقت‌ها حس می‌کند در زندگی گذشته‌اش رئیس قبیله چروکی بوده و برای تزیین چادر سرخپوستی از یکی از همین جمجمه‌ ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

عوارض جنگ های کلاسیک، جنگ هایی که در آن ها دو طرف منازعه، با شلیک توپ و تانک و موشک و اسحله به جان هم می افتند، برای همه ما ملموس است. می گویند در طول دو سال اول جنگ ایران و عراق، دویست هزار ایرانی کشته شده است ولی در طول شش سال بعدش، این رقم به یک میلیون و دویست هزار نفر رسیده است! می گویند می شده ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید