اگه به رفتار آدم ها نگاه کنی عشق تا یه مدت وجود داره و از اون به بعد آدم ها برای هم تکراری میشن. شاید بهتره اینجوری بگم که آدم ها برای هم واقعی میشن. اگه قراره عشق برای مدتی فقط دو نفر رو به هم نزدیک کنه چطور میشه به فردی که واژه های مقدس"دوست دارم" رو میگه اعتماد کرد؟ همیشه آرزو داشتم عشق رو تجربه ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

بعد از جدا شدن از الف، برگشتم به عقب... به وقتی که چت های ناشناس تلگرام عطشم به ارتباط رو کم میکرد. وقتی ذهنم پر بود بود از حرف، با یه فرد ناشناس صحبت میکردم. گاهی نصیحتش میکردم که برگرده به همسر قبلیش😂 گاهی از چیزهایی که یادگرفته بودم میگفتم... مکالمه ها همه به همون فضا محدود میشد. بعد از سالها دوب ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

یک کتاب هست چند وقته میخواستم بخونمش (در جستجوی یک زندگی اخلاقی، دیوید بروکس) همش پشت گوش انداختم بعدش چندتا کتاب دیگه خوندم ولی این قسمت نمیشد. حالا دیشب یکی که از آدم حسابی‌ها است گفت خیلی خوبه و فلان. منم اینجا مینویسم که یادم باشه و بخونمش تقی به توقی میخوره اشکم در میاد لامصب درستم نمیشه . فشار ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

این روزها به وانمود کردن بیشتر از هر وقت دیگر فکر می‌کنم. وانمود کنم که دوستت ندارم مثل گذشته. وانمود کنم که یادم رفته است نیستی. یا حتی وانمود کنم که بودنت را فراموش کرده‌ام. وانمود کردن سخت است. شاید برای آن که به خوبی بتوانید وانمود کنید نیاز است قبل از آن کلاس‌های بازیگری را به اتمام رسانده باشی ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

شانه‌ات را دیر آوردی سرم را باد برد خشت خشت و آجر آجر، پیکرم را باد برد من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند نیمم آتش سوخت، نیم دیگرم را باد برد از غزل‌‌هایم فقط خاکستری مانده به جا بیت‌‌های روشن و شعله‌‌ورم را باد برد با همین نیمه، همین معمولی ساده بساز دیر کردی نیمه‌ی عاشق‌ترم را باد برد بال کوبیدم ق ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

این دو تعریف را به خاطر بسپارید! ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﯾﻌﻨﯽ : 《ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!》 ﮐﯿﻨﻪ ﯾﻌﻨﯽ: 《ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!》 ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

1. وزن خانم که البته خیلی هم جوان بود از وزن دخترعموی طفلکی من که از خجالت وزنش سالهاست از خانه بیرون نیامده است خیلی بیشتر بود.یعنی کاملا چاق بود.خیلی چاق.موهایش را یعنی موهای جلوی سرش را محکم بافته بود از همان بافت های مخصوص آفریقایی تبارها و یک دسته موی بنفش اضافه کرده بود به موهای پشت سرش که قشن ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

دیروز دونه ی هل رو خرد میکردم برای چایی به جای اینکه بریزم تو قوری، ریختم تو پیازهای در حال سرخ شدن امروز تصمیم گرفتم برم بیرون و هوایی بخورم موهامو شونه کردم ، لباس پوشیدم و زدم اسنپ ، دو دقیقه بعد پشیمون شدم و لغو زدم و لباسا رو درآوردم امشب باز دوباره آنتن تلویزیون بازی درآورد منم مثل همیشه کنترل ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

آمدم که بگویم مثل همه‌ی وقت‌های دیگری که هنگام تصمیم‌گیری و انتخاب، فکر میکردم دارم بهترین کار دنیا را انجام میدهم، حالا هم همان احساسِ آشنا را دارم. تمام این مدت را با جدالِ تناقضِ تردیدی که دیگر مرا تا مرز خفگی رسانده بود و تمنایی که به جنونم میکشاند سر کرده‌ام. تمام این مدت سنگ انتظاری را به سینه ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

دیشب با ح کمی صحبت کردم. یه وقتی با خودم گفتم کاش دوستم نداشت و راحت‌تر جدا می‌شدیم. بعد با خودم گفتم آدم حس کنه دوست داشتنی نیست که بدتره! نمیدونم واقعا. اما میدونم هر دوی ما به یک اندازه از دوری ناراحتیم‌. یک وقتی فکر کردم شاید من احساسی‌م و بهم سخت میگذره، دیشب دیدم نه. ح عزیز پریشون بود و جمله ب ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید