بابا زنگ زده فردا قراره میوه هارو بچینیم ناهارو صبحونه، رو حاضر کنین بیارین خیلی خیلی ارزونه می خرن :( بابا هرروز از ساعت 3 عصر می رفت شب هم می موند فردا صیح 6 برمیگشت میگه الان دیگه خیلی سرد نمی تونم بمونم وگرنه می ذاشتیم شاید قیمت ها بالاتر می رفت. حتی سرد خونه الان کامل پُره انار، خرماست خالی نیس ...
هیچ خبری از استاد نشد . استاد که همیشه دقیق و سر وقت و فوری جواب میداد... نمیدونم شاید استاد هنوز کارمو نخونده شابد خونده سرش خلوت باشه میفرسته نمیدونم ... مغزم خسته شده . دیشب به بدبختی خوابم برد هر نیم ساعت یه بار خواب استادو میدیدم و از خواب می پریدم. خدایا این کابوس تموم بشه من دارم جون میدم . ...
بسم الله و بالاخره بیست و هفت سالگی تولدم مبارکه + خداروشکر بابت همه چی🧡 + ارزیابی کردم امسالم رو...راستش قشنگی هاش خیلی بیشتر از تلخی هاش بود... مثلا تولد پسر مادر بودن مستقل بودن دریا رفتن مشهد رفتن و... ولی تلخی هاشم حیلی تلخ بود مثلا جنگ که فکر کنم یه خاطره مشترک بین هممونه یا بستری شدن پسر تو ب ...
خانم/آقایی که پرسیده بودی چه زبانِ جدیدی رو کار میکنم که سخته؟ چون نه ایمیل گذاشته بودی نه آدرس وبسایت، خواستم اینجا بگم Rust کار میکنم محض عذاب کشیدن! ...
حلوا رفته بود بغل برادرم و برادرم هر کاری می کرد حلوا از او جدا نمی شد.دست آخر خواهرم رادصدا زد و خیلی راز و رمزی طور گفت: - بیا این رو بردار.عجله دارم. خواهرم آمد و گفت: - چی رو بردارم؟ حلوا با اشاره به خودش گفت: - من! برادرم یک طوری شرمنده شد که یک ساعت بعد هم پیش ما ماند و تا حلوا اجازه نداد و با ...
تلفنی با آبجیم اینا صحبت می کردیم بعد که خواهرم گوشی رو به دامادمون داد،گفت از وقتی این داروها میدیم وورزش های کاردرمانی انجام می دیم خیلی بهتر شده 🫠 ما هیچ ما نگاه ما بغض.. مامان بابغض گفت الهی شکر.. مامان خسته بود خوابید از الان، اینقدر آرووم خوابید که فکر کن این خواب یه خواب شیرین باشه براش خوابی ...
خسته شدم . از استاد خبری نشده هنوز . کاش یه پیام چیزی مینوشت برام . خیلی مضطربم و بديش اینکه نمیدونم تا کی ادامه داره . از بس اینستا رو اسکرول کردم داره حالم بهم میخوره . از خودم بدم میاد . کاش یکم مفید بودم فقط . چیه اینهمه تنبلی و استرس و انزوا ... انگار از خودم جدا شدم . کاش استاد امشب برام پیام ...
استاد هنوز چیزی ننوشته . خیلی دلم یه جوریه . شبا مرتب از خواب می پرم . هی خوابای چرت و پرت می بینم. روزا کلی کار دارم ولی هیچ کدومو انجام نمیدم فقط نیم ساعت یه بار ایتا رو چک میکنم که استاد چیزی نوشته یا نه . میخام برم پارچه بخرم یه لباس بدوزم برا خودم ولی نگرانم از کارم عقب بیفتم . میخاسم جعبه برا ...
این روزا فیلم ترسناک میبینم! میخوام بترسم ولی نمیترسم! ترسناکترین فیلما رو دیدم بلکه ذهنم مشغول بشه ولی انگار نه انگار... این روزا دارم یه زبان برنامهنویسی سخت رو یاد میگیرم! نمیدونمم چرا..! دارم خودمو عذاب میدم. وسط این همه کار و پروژه و مشغول بودن، یه کار تحلیلی خیلی زیاد و سخت رو هم قبول کردم! ...
عصر یک روز از اوایل پاییز امسال من دوان دوان رفتم یک بخاری برای این خانه بخرم با این تصور که اگر بخاری را زود،تند و سریع نخرم از سرما یخ خواهم زد و خواهم مرد.اما،همانطوری که همه با هم مشاهده کردیم این پاییز گرم ترین پاییز قرن از آب درآمد و هوا را نه تنها سرد نکرد که بدجور به تابستان باخت و ما حدود د ...