وسط وسایل ریخته شده وسط خانه نشسته ام و سعی می کنم تا آنجایی که می شود کمترین وسیله ها را به خانه جدبدم منتقل کنم.تصمبم دارم آن خانه حتی از این یکی مینیمال تر باشد و بیشترین فضا متعلق به من باشد و نه وسایل خانه. یخچال و تلویزبون و لباسشویی را هم سفارش داده ام تا از بانه برایم بیاید.ارزانترین ها را ا ...
1. چقدر کتاب خوندن خوبه.چقدر فیلم دیدن خوبه.چقدر ترکیب رانندگی و هوای سرد و صدای هایده خوبه.چقدر خوردن نون های سرخ شده در روغن خوبه. چقدر در جلسه بودن بده.چقدر همکار حسود بده.چقدر ترکیب خستگی و دیدن گداهای پشت چراغ قرمز و ترافیک بده.چقدر فکر کردن به فردای تکراری بده. ◇چقدر دلم می خواست یکی از نون ...
جمشید شاه را نمی دانم.اما خود داریوش بزرگ نوروز را به مدت ده روز جشن می گرفته است و بعد از ان ملت برمی گشته اند سر کار و زندگیشان تا سال بعد. بعد امروز که بیست و چهار روز گذشته است از نورز، رییس اداره با دیدن من سال نو را تبریک گفت و این تبریک چنان غیرمنتطره بود که انگار برق من را گرفت. جریان برق قط ...
چالشی که برای امسالم در نظر گرفته ام چالش هیچی نخریدن برای خودم است.از کیف و کفش و مانتو شلوار گرفته تا پیراهن و بلوز و حتی کش مو.تا الان هم موفق بوده ام و این برای من که هر چیزی را که می دیدم و خوشم می امد می خربدم و رفته رفته خودم را به این روز انداختم، موفقیت بزرگی است.حتی در سفری که عید رفتم هم ...
کوهنوردی هفته قبل بیشتر "شالاپ شلوپ آب بازی" بود و کوهنوردی واقعی را این هفته شروع کردم و با افتخار باید بگویم مسیری را که پارسال در دو ساعت و چهل و پنج دقیقه می رفتم و برمی گشتم در دو ساعت و نیم تمام کردم و خسته و لهیده داشتم به آخرهای کوه می رسیدم که جمعیت زیادی را دیدم که داشتند قله را نگاه می کر ...
در مورد اشغالگر اگر بخواهم بیشتر توضیح بدهم باید بگویم رواعصاب،وراج،از خود متشکر و بسیار علاقمند به چزاندن من است و هر چهار خصوصبت نکبتی اش را امروز روی دایره ریخت. 1. سایه همکارم که تا حدی هم دوست هستیم به من زنگ زد و چون محتوای مکالمات ما دو تا بیشتر حول فحش دادن به روسا و پروین می چرخد، من گوشی ر ...
راننده تاکسی یکی از این فسبل های دهه سی و چهل بود و به نظر یک ادم رنج کشیده،زحمت کش و با شرف می رسید.یهو یک ماشین با راننده ناشی از فرعی وارد شد و چند دقیقه ای طول کشید تا توانست عرض خیابان را رد کند و وارد لاین کناری شود.راننده غرید: - با ناز و کرشمه داره دور میزنه! من گفتم: - بلد نیست - بلد نیست ن ...
مقاوتم در برابر آدم های احمق به صفر رسیده است و با وجود آنکه برخلاف گذشته که مطمئن نبودم رفتارهای احمقانه آدم های اطرافم ناشی از حماقت محض شان است و یا صرفا زرنگی خامی است مخصوص آدم های پست فطرت که احمق می نمایانند تا برنده شوند.الان مطمئنم گزینه اول درست است و واقعا احمق هستند و هیچ ریا و دروغی در ...
سالهای سال زمان لازم دارم تا بسیاری از ادم های دور و برم را درک کنم. حالا،بعضی ها را شاید درک کنم اما درک این همکاری که امروز مکالمه زیر را تولید کرد قطعا از غیر ممکن های زندگی من خواهد بود: - ممکنه کاری کنید من و حمید با هم بریم ماموریت؟ - فکر نکنم.رفتن شما برای بیست و هفت فروردین برنامه ریزی شده و ...
یک جلسه انلاین با کله گنده های سازمان داشتیم.بعد از کلی قرائت قرآن و نوحه و دعا و نیایش نفر اول سازمان رفت پشت تریبون و قبل از هر چیز خوشحالی عمیق خودش را بخاطر تقارن بهار طبیعت و قرآن ابراز داشت و بعد شروع کرد به سخنرانی.وسط های سخنرانی گلویش خشک شد و ناخودآگاه لیوان آبی که جلوی دستش بود را برداشت. ...