یه بار نشستم تو اسنپ، دیدم آقاهه یه انگور گذاشته جلو ماشین، یه جوری با لذت یه دونه یه دونه پشت چراغ قرمز میخورد، که حسودیم شد به شدت خوشبختیش! بعضی آدما هستن زندگی توشون جریان داره. فارغ از کار، موقعیت اجتماعی، شغل، پول، ارتباطات، هر جا باشن، هر چی باشن، قشنگن! یه دایی دارم وضع اقتصادیش اونقدر خوب ن ...
اوکی من بی منت کاری رو میکنم ولی آدما هم باید شعور تشکر کردن داشته باشن. ...
این آخرین حرکت منه. مثل آخرین پرونده یه کاراگاه، آخرین بار یه راننده تریلی، آخرین پرواز یه خلبان، مثل آخرین امتحانِ آخرین مقطع تحصیلی. من یه چک لیست 40 روزه داره. 40 تا جنگ. جنگ با فکرای تو، جنگ با کمبود زمان، جنگ با ناامیدی، جنگ با فکرهای بیخود، جنگ با سخت بودن درس ها و جنگ با خیلی خیلی‌های دیگه. ن ...
گفتم بهش... به دکترم گفتم تو مردی! گفتم سراغتو از دوستت گرفتم و عکس از مراسم... فرستاده برام. خدایا چقدر دروغ گفتن سخته! نمیدونی به کجا نگاه کنی! خصوصا پیش این دکترم، که انقد دوست داشتنیه آدم نمیتونه هیچی نگه، نمیتونه دروغ بگه. همیشه پشت در مطب میگم میرم داخل و سرد میشینم منتظر میمونم داروهامو بنویس ...
یه چک لیست ساختم از تمام چیزهایی که باید بخونم. قراره هر روزی که شروع میکنم، تصور کنم شبش کنکور دارم! فقط کافیه روزم رو درست بگذرونم... دیگه تنها کاریه که از دستم بر میاد :) چیکار کنم.... ...
نمیدونم میتونم این کار رو انجام بدم؟ میتونم این دروغ رو بگم؟ میخوام یه بار برای همیشه به دکترم و تراپیستم، بگم شنیدم تو تصادف کردی، توی مسافرت نوروزی و تو و یه بچه کوچیک دیگه مردین. چیه؟ اونطوری نگام نکن. اولین دروغ رو تو گفتی. یادته؟ گفتی با تمام وجودت دوسم داری! آدم همیشه اولین دروغ رو خودش میگه، ...
به خودت بیا، به خودت بیا، به خودت بیا، به خودت بیا، اینو با تکرار ضرب سیلی هایی که میزنم به گونه ام توی سکوت ذهنم داد میزنم. انگار توی یه دالان سیاه واستادم و داد میزنم، داد میزنم و از اینکه کسی صدامو بشنوهه میترسم! اینکه دور و برم یک وجود زنده دیگه رو حس کنم. مسئله سادس، مدادم کو؟ 42 روز مونده. میت ...
ببخشید بابا اگر بیشتر از این چیزی برام میذاشتی، تعریف بهتری از تو و خودم داشتم. اما وقتی توی نبودت هر کی هر جوری دلش خواست با ما رفتار کرد، همیشه انگار پایین تر بودیم، همیشه فرق گذاشته شد بین من و خواهرم، مامانم حتی.. من چیزی بیشتر از این ندارم. چیکار کنم... اینم یه جور افتخار برای خودمه که نه تو نه ...
اگه حق داشتم یه لیست درست کنم از کارهایی که دوست دارم توی دنیای بعدی داشته باشم. دو تا گزینه مینوشتم فقط. یکی بستنی فروش. یکی قاتل سریالی. در مورد بستنی فروش بعدا صحبت میکنیم. اما بیا الان در مورد قتل‌هایی که برنامه دارم انجام بدم صحبت کنیم. من کلا از قاتل‌های سریالی خوشم میاد. به نظرم یه آدم خیلی ب ...
ترکیبی از اضطراب، استرس، ترس، نگرانی، دلشوره، بی حوصلگی، بی انگیزگی، ناامیدی، توی رگ به رگ من جریان داره. هیچ قرصی اثربخش نیست، هیچ انگیزه ای اونقدر محرک نیست که منو بلد کنه بذاره جلوی کتاب ها که بخونم. که تموم بشه این کنکور لعنتی و نتیجه دار تموم بشه. نمیتونم تصور کنم که یه سال دیگه از عمرم رو پای ...