اولین سریال ترکی عمرم رو دارم می بینم اسم فیلم اتاق قرمز.. که داستان های یک روانشناس با مراجعه کننده هاش و آسیب های روانی که مراجعه کننده هاش تو یه دوران کودکی خوردن و شده طرحواره و ترومای بزرگسالیشون رو بررسی میکنه..البته راه حل حرفه ای نمیده برای مشکلات ها بیشتر شنونده اس اما برای من والد و معلم ...
مادر بودن خیلی چیز عجیبیه اصن اینجوریه که هرکی سرت داد میکشید از خواب بيدارت میکرد در صورتی که صبحم از بیگاری کشیده ازش بدت میومد.. اصن اگر بچه مردم بود میگفتم عه چقد گریه میکنه بچه اشون بعد اونوقت بچه خودت ها نگاهشمیکنی همون نصف شب کمرت از شدت راه رفتن داره دو نصف میشه پلکات سنگینه ...نصف موهات بخ ...
دفعه قبلی که پسر مریض بود خیلی محکم بودم این سری خیلی ضعیفم + خدارو هزاران هزار مرتبه شکر من عاشق این زندگیام با تمام تلخی ها و سختی هاش مادر بودن رو همسر بودن رو و هرچیزی که هستم و میخوام باشم با تمام وجود میخوام سختیشم به جون میخرم هیچ اشکالی نداره.... ...
ولی همسر خیلی عزیز دوست داشتنیه برام. نمیخوام زندگی دیگه ای رو تجربه کنم. همسر همیشهحامی من بوده.. همین خوبه کنار همسرم ...نمیخوام کسدیگه ای باشم.. تنها چیزی که میخوام تغییر بدم خودمم..اونم نه همه چیزم فقط نقاط ضعف بقیه چیزا سرجای خودشون قرار گرفتن به بهترین شکل ممکن. +شاید ده بار دیشب از خواب پا ...
کاش کتاب ها واقعی بودن و من سر از کتابخونه ی نیمه شب درمیوردم و تک تک حسرت هامو زندگی میکردم میدیدم ارزش حسرت خوردن داره یا نه؟ مثلا اگر برمیگشتم عقب روزایی که تحت فشار روحی زیاد بودم با دو شیفت کار کردن خودمو خفه نمیکردم و میرفتم بدون عذاب وجدان روانکاو یا مثلا شاید تو یه زندگی دیگه بیشتر به اندا ...
نمیدونم این روزا اگر کسی ازم بپرسه چه احساسی چی جوابی باید بدم؟ پسر شیرین و عزیزه برام از اونور بسیار بهونه گیر و جیغ جیغو انقد جیغ میزنه که گوشام درد میگیره همش بهم میچسبه و به شدت وابسته به شیر شده یعنی من هر غلطی که برای خوابش کرده بودم و هر روتینی داشتم بهم ریخته دقیقا از روزی که مریض شد و احسا ...
از دار دنیا فقط یک رفیق خوب دارم که تو داشتنش خیلی حریصم! دلم میخواد با چنگ و دندون شده این رفیق رو نگه دارم چون واقعا با ارزشه واقعا با ارزشه عزیزم هربار که میام مثل مامان بزرگا برام خوراکی نگه میداره وقتی پسر تو شکمم بود براش سیسمونی میخرید بعد برای من خوراکی هایی که مفید بودن... بعد زایمانم همه م ...
آخرین باری که درگیر یک سریال ایرانی شدم پوست شیر بود و دیگر هیچ ولی الان همش منتظر سریال تاسیانم انقد که کل روزای هفته رو منتظرم قسمت جدیدش آخه چرا این فیلم سازها و نویسنده های ایرانی فیلماشون پایین شیرین ندارن؟ یکبار جون هرکی دوست دارید بزارید شیرین تموم شه یه فیلم عه ...
تقریبا همه غذاهایی که تو شهر و استان ما سرو میشه بلدم بجز قورمه سبزی و نون تیموشی ( نون محلی ) و فکرنکنم تا زمانی که میریم جزیره بخوام یاد بگیرم ولی اگر بخوام بین این دوتا یه چیزی رو خیلی تمرینکنم همون نون محلی هستش بنظرم هرکی بلده خیلی هنرمند و اشپر خوبیه بس که پختنش ظریف کاری داره و سخته! فک کن ...
فرق کنار هم زندگی کردن تا باهم زندگی کردن ...