من خونهم رو به آرتیستجماعت نمیدمقصهی دوم «کتاب تراژدی» یک داستان کموبیش واقعی است؛ ماجراهای یک کارگردان گمنام و حوادثی نامتعارف که در سینما و زندگی تجربه کرده. اگر به سینما، ماجراجویی و البته تاریخ معاصر علاقه دارید «هشتادوهشت» را بشنوید.شنیدن اپیزود دوم در کستباکسhttps://castbox.fm/app/castbo ...
الان چند روزه یه سری اتفاقات دایره وار میفته وخب من نشستم حل می کنم😐 الان میبینم همه اینا یه وجه مشترک داره بنی یه نقطه مشترک توی همه اینا،که به گذشته وصل شده متوجه شدم تله قبلی مو پاس نکردم واینا برای همونه ولازم به حل کردن این اتفافات این همه وفتم صرفش کنم نداره اصلا... چقدر طی دوهفته اخیر اذیت شد ...
ماه ساکتکیانا کیارس و علیرضا میرآقا ...
دوستانی که خودشون یا اطرافیانشون دنبال مکبوک دست دومِ خیلی تمیز و بدون خط و خش و ایراد هستن به من پیام بدن.راه ارتباط:@SurenaDiyar (اگه این پیامو دست به دست کنید زودتر به دست اهلش میرسه)(@mahdiyartian) ...
روزی چهار بار قند خونم را میگیرم و روزی سه بار انسولین میزنم و روزی هفت بار به جای سوزن روی دست و پایم نگاه میکنم و یاد دوستم میافتم که دربهدر دنبال انسولین مخصوصش گشت و پیدا نکرد و مُرد! ...
سه تا نت سرگردون رو دستم تتو کردم که به شددددت عاشقشون شدم خیلی ناز و گوگولی شد . درگیر خانه تکانی ام و بالاخره بعد از تلاش های فراوان آقا شاهین راضی شد فرش ها رو بده بشورن منم هماهنگ کردم فردا بیان مبل ها رو بشورن و چند روزه هی در حال جم و جور کردن و تمیزکاری هستیم ، به همین علت خیلی خسته و بی جونم ...
بالاخره امروز عصر، سفارش کارگاه تموم مشه ینی این تموم میشه من گشت دستمو داغ کنم اگه دیگه اینارو قبول کنم.. به خانم ** بگم هروقت اینا دارین با ما تماس نگیرین ما قبول نمی کنیم 😌 _____ مامان میگه خرمالو میخوای؟ ینی واقعا کسی هست بگه آخ جون خرمالو؟ تا انار هست خرمالو سیخ چنده 😎 گلپر نداریم بخاطر همین نخ ...
آهنگ و گوش دادم و بهم ریختم. سرکار هم تحت فشار بودم. خواستم یکم ازش فاصله بگیرم. گفت بعد از کار میاد دنبالم. چون دلم واسش تنگ شده بود قبول کردم. اول داشت قلدری میکرد که اعصابش نمیکشه برا یه موضوع هربار دلخوری پیش بیاد. بعد یواش یواش لحنش عوض شد. حرفهایی و زد که دلم میخواست بشنوم. شب هم خونه نرفتم ...
تراژدی زندگی نجیب محفوظ، پدر رمان عربی، روز ۱۴ اکتبر ۱۹۹۴ در قاهره اتفاق افتاد. محفوظ داشت به کافهای که پاتوقش بود میرفت که یه جوون بیست و چند ساله در یه کوچه خلوت جلوش رو گرفت و با چاقو زد روی رگ گردنش.علت ترور؟ نوشتن. مدتهای مدید بود که محفوظ به خاطر رمان جنجالیاش «بچههای محلهی ما» تحت فشار ...
تراژدی زندگی نجیب محفوظ، پدر رمان عربی، روز ۱۴ اکتبر ۱۹۹۴ در قاهره اتفاق افتاد. محفوظ داشت به کافهای که پاتوقش بود میرفت که یه جوون بیست و چند ساله در یه کوچه خلوت جلوش رو گرفت و با چاقو زد روی رگ گردنش.علت ترور؟ نوشتن. مدتهای مدید بود که محفوظ به خاطر رمان جنجالیاش «بچههای محلهی ما» تحت فشار ...