تا در کلاس را باز می‌کنم، لپ‌های آن صورت کوچک و لباس‌های کودکانه‌اش بیشتر از هر چیزی به چشم می‌آید. چیزی که از ذهنم می‌گذرد این است که کلاس، مثل بقیهٔ جلسات گذشته نیست. حالا مادری با فرزندِ کوچکش سر کلاس‌اند. یک‌جور تُردی و بامزگی. و درعین حال موقعیتی احتمالا تازه که آدم نمی‌داند در مواجهه با آن چه ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

فردا باید صبح زود بیدار شیم یریم باغ اما همچنان من بیدارم و خوابم نمی بره😡 روزهایی که کاردارم زود خوابم نمی بره چند روز بود الپرازولام نخوردم امشب باز یه سری فکرها رو مغزم رژه میره برم بخورم بیام شاید فرجی شد.. ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

زهرای بابا سلام 2-3 روز قبل از هجدهم ماه، حالم نوسانی شده بود با کوچک ترین اسمی از تو، بی بی و عمو چشمانم پر اشک می شد. بد جور دلم هوای همه تان را کرده بود. حوصله نداشتم حتی این قدر که برایت بنویسم. هی به سایت سر می زدم ولی باز خارج می شدم. دلم می خواست یکی از فیلمهایت را در اینترنت بارگذاری کنم و ا ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

میدونی خودم رفتما ولی راستشو بخوای نرفتم یعنی در واقع جسممو دور کردم ولی دروغ چرا از یک شنبه هفته گذشته تا الان دلم خونه و چشمم ابر بهاره من فقط جسممو دور کردم واسه حفظ عقایدم ولی روحم امان از قلبم امان از زندگیم که همشون شریان حیاتشون تویی دروغ چرا اینارو نمیتونم از تو جدا کنم نمیتونم فکرمو از خیال ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

میگن خرید حال خانما رو خوب میکنه ولی با این همه لباس فری سایز و گل و گشاد که هیچ کدوم برا من خوب نیست الان فقط یه افسرده ی غمگینم :( .... روزایی که عصرش سرکارم و شب برمیگردم خونه همیشه یه لامپ رو روشن میذارم چون دوس ندارم وقتی درو باز میکنم همه جا تاریک باشه ، ازونطرفم عذاب وجدان میگیرم که الکی برق ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

قسمت 3 . درگیری با مرد کچل و واکنش مردم خیابان هنوز در همان حال بود. گرما تندتر شده بود، مثل آتشی که کسی هیزم تازه رویش ریخته باشد. فرهاد، با پیراهنی خیس از عرق، همچنان میان خیابان می‌چرخید و فریاد می‌زد. گاهی فحش، گاهی هذیان، گاهی فقط صدای فریاد، بی‌کلمه. از مغازه‌ی پلاسکو، مردی – مشتری‌ای- بیرون پ ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

_ دوست داری امروز تلفنی با هم صحبت کنیم؟ آه، دیگه بحث دوست داشتنِ صحبت کردن نیست، بحث توانایی و من ناتوانم. __ همین، ناتوانم من. بدون توضیح بیشتر حتی. ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

بابا زنگ زده فردا قراره میوه هارو بچینیم ناهارو صبحونه، رو حاضر کنین بیارین خیلی خیلی ارزونه می خرن :( بابا هرروز از ساعت 3 عصر می رفت شب هم می موند فردا صیح 6 برمیگشت میگه الان دیگه خیلی سرد نمی تونم بمونم وگرنه می ذاشتیم شاید قیمت ها بالاتر می رفت. حتی سرد خونه الان کامل پُره انار، خرماست خالی نیس ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

می ترسم یه روز بیام اینجا ببینم بیان بسته رفته بس که بالا نمیاد چند روزه .  چندین تا سریال نگاه کردم که خب اصلا خوشم نیومد بیشترشو زدم جلو . از جمله سریالای در حال پخش کنونی ، همشون اب بودن به جز ایکس عزیزم . که واقعا از 4 قسمت انفجاری اولش خیلی خوشم اومد و بازی کیم یوجونگ تو نقش منفی واقعا عالی ب ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

"No woman should face violence alone." #TogetherAgainstViolence ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید