توی برنامهریزیهام برای تابستان ۱۴۰۴ یک هفته تنهایی برای خودم در نظر گرفته بودم. عنوانش خیلی امروز من رو به فکر فرو برد، چون واقعا طی سالهای گذشته خیلی احساس تنهایی میکنم و حس میکنم خیلی تنهاتر از همیشه شدم. با وجودیکه آدم خیلی اجتماعی […] ...
مدیر گروه وقتی بهم گفت امسال ترم تابستانی ارائه میدیم و کلاسها به صورت مجازی هست خیلی خوشحال شدم، چون میتونستم بدون غیبت در کلاسها شرکت کنم و واقعا این اتفاق خوبی بود برای من، یکی از دلایل دیگهای که خوشم اومد و تابستون کلاس […] ...
همونطور که متوجه شدین بازه زمانی انتشار برکها رو هر ۲ روز یک پست قرار دادم چرا که واقعا هر روز نوشتن و هر روز خوندن یک روند ماندگاری نیست و به نظرم هنوز نه من برای مداوم هر روز نوشتن آمادگی دارم و نه خیلی از خوانندهها فرصت هر روز دنبال کردن وبلاگ رو دارن و به همین دلیل این ضرب آهنگ دو روزه انتشار ...
امروز امتحان درس نظریهپردازی در روانشناسی داشتم، وقتی فهمیدم ترم بعدی با این استاد نمیتونم درس بردارم ناراحت شدم، سه ترم پشت سر هم باهاش کلاس داشتم، گویا با ماموریتش در دانشگاه ما مخالفت کرده بودن. استاد خیلی خوبی بود، سوالات امتحانش واقعا جالب توجه […] ...
از عید که به دوستی گفته بودم من وسیلهای دارم که به کارت میاد ولی باید خودت بیای ببریش، پنج ماه گذشته بود و نیومدم ببره، این شد که امروز تصمیم گرفتم با هر زحمتی هست خودم این کار رو براش انجام بدم. وسیله رو […] ...
این دو روز، سه ویدیوی جالب و تقریبا طولانی در حد فیلم سینمایی دیدم که برام خیلی جالب بود و به نظرم خیلی جای بیشتر دیده شدن و فکر کردن و صحبت کردن دارن این ویدیوها چرا که ما انسانها انگار ذاتا یا بهتر بگم از درون احساس نیاز به پیشرفت و بهتر شدن میکنیم و دوست نداریم زندگیمون از چیزی که هست بدتر بشه ...
یک هفتهی دیگه هم گذشت، ولی فکر نمیکردم اینقدر برام غمانگیز باشه، سالها پیش وقتی آخرین روز مدرسه بود، خیلی غمگین شدم، انگار دوباره داشتم روز آخر مدرسه رو تجربه میکردم. ولی خدا رو شکر راضیم، همیشه خدا سوپرایزهای جالبی برام داره. خیلی عادی هفته […] ...
پزشکیان ورد زبانش حضرت آقاست، نمیدانم این حضرت آقا کی هست. یاد حکایت تاریخی افتادم که یک بهایی را داشتند فلک میکردند میگفت تو را به حضرت عباس نزنید. گفتند بگو تو را به حضرت حسین تا نزنیم. نگفت. فهمیدند منظورش عباس افندی بوده. The post حضرت عباس افندی appeared first on مرا آفرید آن که دوستم داشت ...
برای خونهی لیلی میخواستم آب تصفیه بخرم که یادم افتاد یک آب تصفیه خیلی خوب از قدیم برای دفتر خریده بودم که افتاده یه گوشه، به نصاب زنگ زدم و شرایط آب تصفیه رو گفتم، بهم گفت احتمالا فقط باید فیلترها رو عوض کنیم، منم […] ...
بعضی روزها هست که انقدر کار دارم و از قبل هم کارهای مختلف مونده که یک روز از خوابیدن انصراف میدم و به ۳ ساعت خواب رضایت میدم تا بتونم ادامه بدم. اما بذارین از حس و حالم بگم. این روزها مثل فستیوال میمونه برام. وقتی باید کلی کار رو پشت سر هم انجام بدم و تسکهای مختلف رو برسم حس قشنگ دارم مثل این هست ...