از ته قلبم خوشحالم این ماه لعنتی داره تموم میشه چقدر ماه سنگین و عجیبی بود چقدر توی هر روزش حالم بد بود و گریه کردم..چقدر تحقیر شدم چقدر دعوا کردم.. چقدر برای انفاقای دورم خوشحال نشدم! چقدر حرص خوردم چقدر سر درد و چشم درد داشتم..چقدر حقمو خوردن.. چقدر زور شنیدم.. چقدر بهم ریختم.. چقدر به زور خودمو ک ...
در بخش قبلی این نوشتار استدلال کردیم که به منظور خوانش نقادانهی متون ادبی و نوشتن تحلیلهای علمی و ژرفنگر، از جمله لازم است که نظریههای ادبی را بیاموزیم. این نظریهها حکم چهارچوبهایی را دارند که نوشتار نقادانه را سامان میدهند. اکنون بخش دوم این نوشتار را بخوانید که دومین شرط لازم برای یادگیری ن ...
دیروز یه امتحان دادم تو فکن هر چی این استاد نفهم گفته بود نمیاد داده بود. من نمیفهمم واقعا چرا..عقده ای خررر قبل امتحان از سرکار که اومدم سعی کردم یکم بخوابم نشد بعد پاشدم دو تا نخ سیگار کشیدم یه قهوه زدم و رفتم امتحانمم قهوه ای دادم اومدم. بعد با میم رفتیم بیرون انقدر غر زدم و حالم بد بود واقعا این ...
سلام! این صدای یک پیغام ضبط شده است: ...
اغلب پرسیده میشود که: روش درست برای یادگیری شیوههای نقد ادبی و نوشتن نقدهای ژرفنگر چیست؟ شاید بد نباشد اندکی دربارهی «نقد ژرفنگر» توضیح بدهیم. بسیار پیش میآید که وقتی نقد رمانی را میخوانیم، با خود میگوییم «من این رمان را قبلاً خوانده بودم، اما با خواندن نقد آن تازه به جنبههای ناپیدا یا موضو ...
تحلیل و بررسی کتاب **"آخرین داستان"** کتاب **"آخرین داستان"** مجموعهای از داستانهای کوتاه است که در آن نویسنده به بررسی جنبههای مختلفی از انسانیت، ظلم، تبعیض اجتماعی و بسیاری از مسائلی میپردازد که جامعه و افراد درگیر آنها هستند. هر داستان به تنهایی یک دنیای متفاوت و نمادین است که عمق احساسات ان ...
تحلیل رمان "خانۀ بزرگان-" رمان "خانۀ بزرگان-" اثر رضا نوروزی و ویرایش حمیده ستوده، که به نظر میرسد به صورت یک نقد اجتماعی و استعاری نوشته شده است، با بهرهگیری از نمادها و شخصیتهای غیرانسانی (مانند مورچهها) به بررسی ساختارهای اجتماعی و قدرت در جامعه میپردازد. در این تحلیل، نکات مختلفی که در متن ...
بسوزد پدر این ویروس منحوس مجهول که آخرش هم نفهمیدیم چطور شرش از سرمان کم شد! چه دوران تاریکی بود... ...
راستش این مدت حالم زیاد خوب نبود؛ بیشتر زمان خالی ام را با آشپزی گذراندم خداروشکر نتیجه ی همه ی کارها خوب درآمد و حسابی دل پدرجانم را برد ؛ انقدر که از مادرم شنیدم پیش او حسابی تعریفم را کرده و گفته برای خودم خوب خانمی شده ام ... البته این حرفها هیچ خوشحالم نکرد ، یک لبخند گذرای پوچ روی لبهایم نشان ...
احساس میکنم نه تنها من و ما، بلکه کل جهان راکد شده است... اینجا که ایران باشد، از بدو تولدم چیزی عوض نشده است، ساختمان های مهم همانند، فقط خاک رویشان نشسته و خیلی هایشان هم تعطیل شده اند... ...