تا الآن فکر میکردم کسی سمتم نمیاد. منظورم جنس مخالفه. اما الان دارم میفهمم شدیدا بداعصابم. یه آدم مضخرف دمدمی مثل ب برام مناسبه فعلا. که بدونم ادم گردن گیر و اوکی ای نیس ولی گاهی باعث هیجانم بشه. اصلا و ابدا حوصله یه رابطه صمیمانه، محترمانه و برپایه آشنایی رو ندارم. اصلا حال شناخت کسی و ندارم. الف ع ...
خاکستری عزیزم، حتی اگر سعی کنم پنهانش کنم ولی من واقعا به عارضه "اضطراب اجتماعی" مبتلا هستم. می دونی چطور متوجه شدم؟ وقتی که می خوام توی جمع صحبت کنم، به طرز ناخودآگاهانه ضربان قلبم میره بالا و پاهام می لرزند و اون لحظه احساس می کنم که قلبم برای یه لحظه متوقف میشه. خیلی عجیبه نه؟ من قبلا اصلا اینطور ...
وضعیت روحیم طوریه که نور خورشید هم میتونه به گریه بندازتم. امروز یه روز کاری خیلی بد رو سپری کردم. رییسم بخاطر اینکه روزه میگیره، مزاحمتی برام ایجاد نمیکنه اما به شدت بی حوصله اس. به مسائلی مدت نسبتا طولانی دست و پنجه نرم کردم و هربار فکر کزدم حل شدن، اتفاق جدیدی پیش اومد. اینها مسائل کوچیک اما به ...
برگشتن از مدرسه رفتم آزمایشم رو گرفتم، مغازه پدرم سر راهم بود و داشت صحبت میکرد با صاحبهای مغازه کناری. من رو ندید رفتم کنارش و دستمو انداختم دور دستش، تا من رو دید لپم رو بوسید. توی خونه من خیلی مثل بچه گربهها دور و بر بابام میچرخم ولی انتظار نداشتم توی اون جمع هم منو ببوسه. بابای من مرد مذهبی ...
خاکستری عزیزم، حرف های زیادی برای گفتن دارم ولی دریغ از فرصت نوشتن! دانشگاه روح و انرژی من را در خود می بلعد!! دنیای مجازی من با واقعیت مختل شده، دیگه حتی توی مجازی هم امنیت و حریم خصوصی ندارم. می پرسی چرا؟ چون لینک دیلی من بدست همکلاسی هام رسیده و بهم ناشناس میدن و نمی دونن من آیدی هاشون رو میبینم ...
قطرات باران با ناز و کرشمه فراوان به شیشه ماشین می خورد و هوای خنک بیرون به صورتم.باران و هوای خنک انقدر حالم را خوب کرده بود که هیچ چراغ قرمزی نمی توانست کلافه ام کند.داشتم حظ می بردم که یهو پخش ماشین اهنگ"ماوی ش" ابراهیم تاتلیس را پلی کرد و ناگهان حظ و خوشی تبدیل شد به مستی و سرخوشی . ◇ برگشتنی هم ...
به خواهرم میگم اگر عمل کنم چشمم رو پایان سال واقعا جالبی میشه میگه این جور نگاه کن که ۱۴۰۳ رو تموم میکنی و حداقل ۱۴۰۴ رو خوب شروع میکنی _ برای چهارشنبه مرخصی گرفتم و فردا نوبت چشم پزشک دارم. احتمالاً عمل تخلیه رو انجام بدن برام. استرس زیادی دارم بابتش و میترسم. با این که هنوز صد در صد نیست و دلم نمی ...
مامان و بابام بعد از کشمکش های فراوان سر ویزای بابام بالاخره رفتن مکه ، و من از این بابت خیلی خوشحالم ، چون واقعا نیاز داشتن یه سفر برن، مخصوصا مامانم . از طرفی یه اتفاق خیلی غافلگیر کننده ای برام افتاد از کلاس موسیقی که برگشتم ، شاهین برام یه هدیه گرفته بود ، گفت میخواستم بعد از فارغ التحصیلی ت بهت ...
کوه جهانبین بخشی از ارتفاعات رشته کوه های زاگرس محسوب می شود که حداکثر ارتفاع تقریبی آن ۳۳۳۲ متر قله "دالانک" می باشد. به ترتیب در حدود ۲۰ کیلومتری شمال شرقی شهرکرد و ۵ کیلومتری شهر هفشجان و ۵ کیلومتری غرب جونقان واقع شده است. کوه جهان بین به طول حدود ۳۰ کیلومتر از جنوب تنگ خراجی شروع و تا غرب روست ...
دیشب خوب نخوابیدم. هزار بار بیدار شدم و در نهایت صبح دیر بلند شدم برای مدرسه. توی همون حین بدو بدو داشتم فکر میکردم انسانها در رابطه با هر کس یک شکل دارند. مثلاً من با امین خیلی راحتم. حتی ممکنه از ترک دیوار هم بگم. اون قسمت درونگراییم رو خیلی کمرنگ کرده. یا با دوستم نسترن من میتونم از احساساتم ب ...