بندهای این پست شماره‌گذاری نداره چون همه‌شون به هم مربوطن.  داستان از اینجا شروع شد که من چند ماه پیش، رفتم کارت متروی دانشجوییمو شارژ کنم. لازمه همین جا یه توضیحی در مورد این کارت مترو بدم. دورۀ کارشناسیم، خوابگاه و دانشگاهم نزدیک هم بودن و زیاد از اتوبوس و مترو استفاده نمی‌کردم؛ ولی دورۀ ارشد، همی ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

علاوه بر شورای واژه‌گزینی که سالیان ساله که شنبه‌ها برگزار میشه و سالیان ساله که من شرکت می‌کنم، یه جلسهٔ دیگه هم بعدش داریم که موضوع اون نام‌های تجاریه و دو ساله که برگزار میشه و یه کم خصوصی‌تر از شورای واژه‌گزینیه. هر هفته یه سری اسم عجیب و غریب می‌فرستن برای گرفتن مجوز و ما هم بر اساس اصول و ضواب ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

الان نشستم دارم فکر می‌کنم رساله‌ای که موضوعش نام‌هاست و چارچوب نظریش نام‌شناختیه و صفحهٔ اولش به جای به نام خدا نوشتم «به نام آنکه هستی نام از او یافت» رو به کی تقدیم کنم؟ به جوانان جویای نام؟ به نامداران گمنام سرزمینم؟ یا به نام‌آوران نامدار سرزمینم که در آسمان‌ها بنام‌اند و در زمین گمنام؟  و آیا ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

از اونجایی که وظایفی که تو فرهنگستان داشتم رو انجام دادم و دیگه باید منتظر بقیه می‌موندم که کاراشونو تحویلم بدن که پروژه رو ادامه بدم، از رئیس اجازه گرفتم که دو سه‌هفته نرم. ساعت کاری این ماهمم به لطف تعطیلی مدارس زود پر کردم و دیگه اگه می‌رفتم و کاری می‌کردم هم حساب نمی‌شد. بهشون گفتم می‌خوام بمونم ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

یه بطری آب زرشک گوشۀ یخچال افتاده بود و از شدت ترش بودن نمی‌شد خوردش. پارسال با ترشیِ آلبالو که با سرکه درست شده بود و اونا رم از شدت ترش‌بودگی نمی‌شد خورد، لواشک درست کردم و تو فریزر بود. لواشکا رو درآوردم با این آب زرشک مخلوط کردم. یه کم گرم کردم حل بشن و بعد پهنشون کردم. با این آفتابی که این روزا ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

۴۸. من ۲۲ تیر برگشتم تهران. با قطار اومدم. با یه دختر هم‌سن‌وسال خودم هم‌کوپه بودم. قبل از حرکت قطار، پنجرهٔ کوپه رو باز کردیم هوا عوض بشه. یه مگس اومد تو و نرفت. وقتی قطار شروع به حرکت کرد دلم برای مگس سوخت که داره از خانواده‌ش جدا میشه. با کمک هم‌کوپه‌ای، قبل از اینکه از ایستگاه راه‌آهن دور بشیم م ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

۳۶. دو هفته پیش که اومدم تهران، یادم نبود تنظیمات باد صبا رو تغییر بدم و چند روز با طلوع و غروب تبریز بندگی باری تعالی رو به جا آوردم (توضیح برای اونایی که نمی‌دونن باد صبا چیه: یه اپه که روی گوشی نصب می‌کنی و شهری که ساکن هستی رو انتخاب می‌کنی که موقع نماز و طلوع و غروب آفتاب رو نشون بده. می‌تونی ت ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

برادرم می‌گه چند وقتیه که کمتر غر می‌زنی موقع شستن ظرفا! در واقع دیگه غر نمی‌زنی! رابطۀ من و برادرم، در ایام کودکی و نوجوانی، مثل رابطۀ تام و جری بود. مدام در جنگ و جدال و ستیز بودیم و تو سر و کلۀ هم می‌زدیم. از اونجایی که هیچ وقت آبمون تو یه جوب نمی‌رفت هیچ وقت هیچ وسیلۀ اشتراکی نداشتیم. همه چیمون ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

۲۱. خواب می‌دیدم سه‌تایی (با برادرم و عروسمون) داریم تو خیابون راه می‌ریم و یهو بمب و موشک می‌ریزه رو سر مردم و سمت هر ساختمونی می‌ریم منفجر میشه. این اولین خوابی بود که در یک ماه اخیر دیدم و هنوز نفهمیدم که چی شد که منی که تا دو سال پیش هر شب چندتا خواب می‌دیدم، دیگه خواب ندیدم. و حالا دوباره دارم ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

۱. نوشته بود: کار‌ کردن پیرمردای مسن که مشخصه بازنشسته شدن و توان کار کردن ندارن، تو مشاغل دم دستی به‌خاطر شرایط بد اقتصادی، واقعاً حالمو بد می‌کنه. حال منم همین‌طور. ۲. تو آزمون ارشد زبان‌شناسی، گرایش اصطلاح‌شناسی و واژه‌گزینی تنها گرایشیه که مصاحبه داره. یه تعداد از اینایی که دعوت به مصاحبه میشن ب ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید