۴۸. من ۲۲ تیر برگشتم تهران. با قطار اومدم. با یه دختر همسنوسال خودم همکوپه بودم. قبل از حرکت قطار، پنجرهٔ کوپه رو باز کردیم هوا عوض بشه. یه مگس اومد تو و نرفت. وقتی قطار شروع به حرکت کرد دلم برای مگس سوخت که داره از خانوادهش جدا میشه. با کمک همکوپهای، قبل از اینکه از ایستگاه راهآهن دور بشیم م ...
۳۶. دو هفته پیش که اومدم تهران، یادم نبود تنظیمات باد صبا رو تغییر بدم و چند روز با طلوع و غروب تبریز بندگی باری تعالی رو به جا آوردم (توضیح برای اونایی که نمیدونن باد صبا چیه: یه اپه که روی گوشی نصب میکنی و شهری که ساکن هستی رو انتخاب میکنی که موقع نماز و طلوع و غروب آفتاب رو نشون بده. میتونی ت ...
برادرم میگه چند وقتیه که کمتر غر میزنی موقع شستن ظرفا! در واقع دیگه غر نمیزنی! رابطۀ من و برادرم، در ایام کودکی و نوجوانی، مثل رابطۀ تام و جری بود. مدام در جنگ و جدال و ستیز بودیم و تو سر و کلۀ هم میزدیم. از اونجایی که هیچ وقت آبمون تو یه جوب نمیرفت هیچ وقت هیچ وسیلۀ اشتراکی نداشتیم. همه چیمون ...
۲۱. خواب میدیدم سهتایی (با برادرم و عروسمون) داریم تو خیابون راه میریم و یهو بمب و موشک میریزه رو سر مردم و سمت هر ساختمونی میریم منفجر میشه. این اولین خوابی بود که در یک ماه اخیر دیدم و هنوز نفهمیدم که چی شد که منی که تا دو سال پیش هر شب چندتا خواب میدیدم، دیگه خواب ندیدم. و حالا دوباره دارم ...
۱. نوشته بود: کار کردن پیرمردای مسن که مشخصه بازنشسته شدن و توان کار کردن ندارن، تو مشاغل دم دستی بهخاطر شرایط بد اقتصادی، واقعاً حالمو بد میکنه. حال منم همینطور. ۲. تو آزمون ارشد زبانشناسی، گرایش اصطلاحشناسی و واژهگزینی تنها گرایشیه که مصاحبه داره. یه تعداد از اینایی که دعوت به مصاحبه میشن ب ...
چند روزی بود که با این خطا مواجه میشدم و نمیتونستم پست جدید بذارم یا نظرات رو تأیید کنم و جواب بدم: به نظر میرسد فایلهای javascript لازم برای نمایش این صفحه به درستی بارگذاری نشده است. ممکن است بارگذاری مجدد صفحه (refresh) یا فشردن کلیدهای F5 یا Control+F5 مشکل را برطرف کند. با روشی که نویسن ...
منظور از «هشتوچهار» در زبان فارسی، دوازده امام است. چنانکه باباطاهر هم در بیتی گفته است: خداوندا به حقِ هشتوچارَت... . در رباعی ابوسعید ابوالخیر هم منظور از زُبدهٔ هشتوچهار حضرت علی (ع) است که بهمعنای برگزیدهٔ امامان است. ...
من برای سفرم به تبریز از هفتهها قبل برنامهریزی کرده بودم. خردادماه کلاس نداشتم. روزهایی که در مدرسه مراقبت داشتم، بعد از امتحان مستقیم میرفتم فرهنگستان و روزهایی که مراقبت نداشتم هم از اول صبح فرهنگستان بودم تا وقتی ساعت کاری تموم بشه. با احتساب دو روز تعطیلی رسمی خرداد، تا آخر ماه باید ۱۳۰ ساعت ...
۱۶. یکی از همکارای مدرسه (خانم ر.) و دوتا از همکارای دورهٔ مهارتآموزی (خانم ن. و خانم ک.) دیشب وقتی فهمیدن تنهام گفتن بیا خومهٔ ما. یکیشون آدرس خونهشم فرستاد برام. همهشونم تأکید کردن تو خونه مرد نداریم و تنهاییم یا با دختر یا خواهر یا مادرمون هستیم و خیالت راحت. مادر عروسمون هم زنگ زد که بیا خونه ...
۱. دیشب حدودای دوونیم با زنگ گوشیم بیدار شدم. معمولاً گوشیمو روی حالت سکوت نمیذارم موقع خواب. میگم شاید یکی یه کار واجب داشت باهام. یه شمارۀ ناشناس ایرانسل بود که هر چی گفتم الو بله جواب نداد. منم قطع کردم. چون ایرانسل بود نفهمیدم از کدوم شهره. مثلاً اگه ۹۱۴ بود حدودی میفهمیدم از شمال غربه و ترکه ...