یکی از خوبی های کله سحر از خانه بیرون زدن این است که می توانی برای دقایقی پر خیال بگشایی و مثلا اگر گربه ای دیدی فکر کنی یکی از کاراکترهای داستان های موراکامی هستی و می توانی با گربه ها حرف بزنی.کاری که من امروز کردم و با گربه نازی که جلوی در پارکینگ بود به زبان میویی سلام و صبح بخیر گفتم و این دیدا ...
از وقتی رفتم دانشگاه و مطالعهی روانشناسی رو شروع کردم، بین این چند راهی گرفتار شده بودم که واقعا قراره آخرش به کدوم سمت حرکت کنم، به نظر خودم سه تا مسیر پیش روم بود، یکی درمانگر شدن، که همهی روانشناسها نسبتا دوست دارن درمانگر […] ...
امروز دلم برات خیلی تنگ شده. همیشه و هر روز بهت فکر میکنما، اما امروز یکم عجیبتر، یکم عمیقتر... انگار هزار فرسخ اونورتر تو هم داری بهم فکر میکنی! اما ماجرا فقط به دلتنگی ختم نمیشه. وقتی دلتنگی اینطوری عمیق میشه، ولو میشم کف اتاقم و تنگی دل همانا و کار نکردن همانا! زندگی نکردن همانا! فکر و خیال کرد ...
بعد از اینکه از فکر خودکشی کردن و مردن بخاطر پایان نامه و رد شدن های مداوم کارم توسط استادم ، بیرون اومدم تصمیم گرفتم فردا برم دیدنش توی دانشگاه و مثل یه آدم قوی باهاش حرف بزنم و خواهش کنم راهنماییم کنه . نمیدونم چی میشه فکر میکنم بی تفاوت بهم بگه خودم مقصرم شایدم راهی پیدا شد... اتفاقی توی راه دیدم ...
الان که اومدم تو این شرکت و درگیر جذب و استخدام شدم می بینم چقدر آدم ها با آی کیو پایین تو کرج زیاده ! مگه میشه یکی با 30 سال سن بلد نباشه یه فولدر رو سیو کنه ؟! اینا چجوری لیسانس گرفتن ؟ واقعا پیدا کردن نیروی انسانی خوب سخته. یکی که مهارت داره اخلاق نداره یکی که اخلاق داره مهارت خاصی نداره ، مثلا ی ...
سلام ، دیروز از عصر تا شب حدودای ساعت نه نه و نیم به این فکر میکردم که جدی جدی میخام برا دانشگا خودمو بکشم؟ بعد قیافه ی بی تفاوت استادم اومد جلو چشمم که مثلا خبر مرگمو میشنوه و بعد مثل همیشه گشاد گشاد به راه رفتنش به سمت کلاسا ادامه میده . بعد فکر کردم وقتی همکلاسیام بفهمن با خودشون چی فک میکنن؟ یه ...
۴ ماه نشده که اومدم تو این بخش و حالا دارن بخش رو جمع میکنن و ما نیرو های طفلکی بین بخش ها باید تقسیم بشیم. دیشب وقتی رسیدم بیمارستان یکی از نیرو های کمکی که منو دید گفت عهه تو چرا اومدی بخشو بستن مگه خبر نداری و انگار آب سردی ریختن روم. درست بود بخشمون رو جمع کردن چون قراره بخش زنان به جاش بیاد. ب ...
امیدوارم شرایطی که در آن هستم نصیب گرگ بیابان هم نشود.از چهار تا رییسی که دارم دوتایشان عین کرکس و کفتار بالای سرم هستند و آن دو تای دیگر گرچه از لحاظ مسافتی کمی دورتر هستند، اما همچنان با عینک ته استکانی و دوربین در حال رصد کردن می باشند و جا دارد چنین پیشرفت قابل ملاحظه ای را به روح و روان و خوداگ ...
توانی برای نوشتن ندارم برای گفتن اینکه چه کشیدم و چه بر من گذشت،شب هایم در آرزوی یک رویای خیالی گذشت،چقدر فکر کردم به یک خواب راحت برای تمام خستگی هایم،برای از سر گرفتن خنده های حقیقی،من تمام حقیقت این زندگی را فهمیدم شاید خیلی زودتر از زمان مناسبش،شمار غم هایم از دستم در رفته،از یک زمانی به بعد انگ ...
این فیلم رو به خاطر کیلین مورفی دیدم، فکر نمیکردم اینطوری باشه، فوقالعاده فیلم عجیب و جالبی هست. دربارهی آدمهای متفاوت نسبت به به خاطر خاطر شرایط و گذشتهای که داشتن و تلاش برای ساختن یک زندگی بهتر در آینده. من سر دوراهی زندگیم در […] ...