نمیدونم در چه حالی هستی و چه موقعیتی از زندگی رو پیش رو داری ولی میدونم امروز روز قشنگی برای زندگی کردنه! امروز رو کمی بیشتر به خودت اهمیت بده و جز خودت هیچ کس رو نبین. زندگی همچنان سر جاشه نگران هیچی نباش فقط امروز رو کمی بیشتر خودت رو ببین. برو بیرون. قدم بزن. عمیق نفس بکش و از خودت تشکر کن که جا ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

چرا مردا انقدر تنبلن؟! به مجید گفتم مهمونا اومدن و رفتند ۴ تا بشقاب و استکان کثیفه بشور! دراز کشید خودشو زد به خواب! از حرصم ۴ تا بشقاب رو گذاشتم ماشین ظرفشویی و اومدم که بخوابم...! ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

شنیدین میگن «برای من آب نداره، برای تو که نون داره؟» جریانِ این مَثَل اینه که یه بابایی، یه بابای دیگه رو میبره وسط یه دشتی و میگه حفر کن تا به آب برسی. اون بابائه هی حفر میکُنه و هی پیش میره و هی تلاش میکنه به آب نمیرسه. میگه اینجا آب نداره ها. اون یکی بابائه ولی مدام  میگه حفر کن. از اون غر زدن و ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

۱۸ سالم بود، بهش گفته بودم بیاد کنار کتابفروشی بهمن کرج! بچه تهران بود و زیاد شناختی از کرج و خیابوناش نداشت! به هر ترتیبی دیدم یه پراید سفید با شیشه های دودی ایستاد! من و محدثه رفتیم و سوار شدیم! با سلام و احوالپرسی سردش بهم فهموند که ناراحته از اینکه عقب نشستم! گفتم که اینجا پیش دوستم راحتترم! ۱۴ ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

تعطیلات تموم شد! چقدر دلگیر بود امروز! از فردا ۴۰۴ رسما شروع میشه برای من... تعطیلات امسال برخلاف سالهای گذشته جایی نرفتیم و خونه نشین بودیم! حقیقتا خوش نگذشت اونطور که باید میگذشت...! با بچه نمیشد رفت مسافرت، خیلی اذیت میکنه! از فردا همه چی دوباره مثل یه فیلم پلی میشه! خدایی حوصله ی شنیدن خاطرات مس ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

به نظرم یکی از قشنگ ترین ویژگی های انسان تطابق پذیریه. اولش فکر میکنی سخته و نمیتونی از پسش بر بیای. زمان میگذره و متوجه میشی شاید بشه تحمل کرد. روزها پشت سر هم میان و این فکر کم کم از ذهنت محو میشه که این یکی قراره از پا درت بیاره یه روزی میرسه وقتی داری ته مغزت رو آب و جارو میکنی، یه خاطره محوی گو ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

بالاخره این تعطیلات عید هم تموم شد یک هفته اولش کابوس بود، یه جنگ واقعی با میم داشتیم در واقع یه جنگ نه چندین جنگ! بعدشم که مسافرتی که زهرمار بود، عید دیدنی هایی که از اونم بدتر. هفته دومش سعی کردیم جبران کنیم. بیرون رفتیم، جاهای جدید رفتیم، غذای کره ای امتحان کردیم، تاتر کمدی رفتم، شهر کتاب رفتم و ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

تو خیابون دیدیمش و بعد از سلام و حال و احوال پرسی بهش میگم: آقات میگه سالی سه چهار بار میری کربلا میگه: آره اگر قبول کنن میگم: بابا نورچشمی! چرا قبول نکنن؟ حالا چرا انقدر زیاد میری؟ تور داری؟ میگه: نه میطلبن دیگه میگم: میطلبن و فکر میکنی قبولت نمیکنن؟ هیچی نمیگه با خودم گفتم این که راه پاش باز شده و ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

همیشه دوست داشتم یه اتاق داشته باشم! جدا از اتاق خوابمون! یه کتابخونه قشنگ با کلی کتاب! یه میز سفید و یه صندلی با پشتی نرم و راحت! اتاقم باید پنجره هاش بزرگ باشه! کاش رو به شهر باشه، انگار از بلندی داری به شهر نگاه میکنی با پرده های ساده و توری! یه چندتا قاب عکس از عزیزانم، مامان، بابا، مجید، کیان و ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

اینستامو پاک کردم، چند وقت پیش اتفاقی اسمشو سرچ کردم و پیجشو پیدا کردم صفحه اش باز بود!!! عکس گذاشته بود،بابا شده! دختر دار شده، دوتا دختر دوقلو! حالا دیگه من هم مامان شدم...! من حتی شمارشو بعد ۱۰ سال یادم نرفته ۰۹۰۰۰۱۷۶۲۵۱۲ ! خنده داره! خیلی دوستم داشت، اولین جنس مخالف زندگیم بود، صدای خیلی خوبی دا ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید