خودم از خودم می‌پرسم: «برای چی اینقدر پوست لبت رو می‌کنی؟» و خودم به خودم جواب می‌دهم: «می‌خوام ببینم بعد از پوسته و گوشته، به هسته می‌رسم یا نه!» بعد به بی‌نمکی خودم می‌خندم و باز یک تکهٔ دیگر از پوست لبم را می‌کنم! ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

یک غروبی سوار ماشین می‌شدم که درد پیچید توی زانوم و صورت بیرونیش شد ناله. کسی که همراهم بود، پرسید «مگه خوب نشدی؟» با لحنی که انگار کم‌کاری کردم. گفتم «بدترم شده.» گفت «مگه چی‌کار کردی باهاش؟» اینجا دیگر لحن نیاز نبود. کلمات تنها هم سرزنش داشتند. کلمات می‌گفتند این مدت لابد من کاری کردم یا نکردم که ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

قصه‌ها‌ کجا رفته‌اند؟ چرا آدم‌ها دیگر قصه‌ای برای تعریف کردن ندارند؟ زندگی آن‌قدر روی دور تند افتاده که دیگر هیچ قصه‌ای از خلال لحظه‌ها و تجربه‌ها، متولد نمی‌شود. بعد از سال‌ها دارم دوباره رمان «ملکوت» را می‌خوانم و جمله‌هایش هنوز بوی جادو می‌دهند و آدم‌هایش هر کدام قصه‌ای دارند. همین که فرصتی پیش م ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

تجربه می‌گوید تا دو خوابیدی، خوابیدی، اگر نه به فروپاشی سلام کن. تا دو نخوابیدم و به فروپاشی سلام کردم. روز خوب و مفیدی را گذرانده بودم که همه چی توش بود. کار، مطالعه، نوشتن از جنس پژوهش، اشتهای باز، غذای کامل، حال رو‌به‌راه. ولی دوی بعد از نیمه‌شب و فروپاشی این حرف‌ها حالیش نیست. فروپاشی نشست روبه‌ ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

انگار بین من و جامایع روی دیوار، یه گفت‌وگوی عاشقانه برقراره. ‌ ‌ ‌ ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

اقدام علیه ریشهتوجه جشنواره کن‌ همیشه به فیلم‌هایی بوده که علیه ساختار رسمی حرکت می‌کنند. فیلم ویریدیانا بونوئل یا زیرزمین امیر کوستاریتسا از جمله جایزه‌های کن بودند که این ویژگی رو داشتن. توجه به ارزش‌های فرمالیستی هم یکی دیگر از مولفه‌های کن بوده. در سال ۱۹۵۹ فیلم مرد سوم کارول رید برنده این جایزه ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

توانایی ترانه‌ی ترکی گوش دادنم را از دست داده‌ام. کلمه‌ها قلبم را می‌گیرند توی مشت‌شان و فشار می‌دهند. و قلبم درد می‌گیرد.پدر و مادر فقط آدم‌های پوست و گوشت و استخوان‌داری نیستند که ما را به دنیا آوردند، بزرگ کردند و بهشان وابستگی عاطفی داریم. پدر و مادر زبان ما هم هستند.ترکیم زخمی است. ترکیم درد می ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

من از آن‌هایی هستم که وقتی فیلمسازهای ایرانی را روی فرش قرمز جشنواره‌های خارجی می‌بینند ذوق می‌کنند. البته به شرط آن‌که واقعا ایرانی باشند و خجالت نکشند از وطن خودشان.توی ذهنم تصور می‌کنم من اگر کاره‌ای در این وزارت ارشاد بودم، بازی را طوری می‌چیدم که فیلمساز مستعد ایرانی و به ظاهر ناراضی از شرایط ا ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

سالهای گذشته، برای شرکت در کلاس‌های سینما دائم مجبور بودم فیلم‌های کلاسیک ببینم و فرصت نمی‌شد فیلمهای روز را دنبال کنم. تا اینکه بعدا به خاطر کار سردبیری برنامه رادیویی سینما زاویه و یادداشت‌هایی که در مطبوعات می‌نوشتم فقط رو آوردم به دیدن فیلمهای روز. تا همین سال پیش اوضاع همین بود اما بازهم فکر می ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

درس پنجم: بهای درشتی که باقی ندارددیگر از هیچ کسی انتظار رفاقت ندارم. آدم‌ها می‌آیند و می‌روند. من هم وظیفه دارم تا جایی‌که می‌شود با آنان صادق و مهربان و همدل باشم. باقی بماند برای خودشان. ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید