اگه خوشتون میاد و تهرانید، موزه ملی رو ببینید. همینجوری پرسهزدن توی تالارها بدون خوندن لیبلها هم آرامشبخشه. ...
Audioشعر «دیدار» از رالف والدو امرسوناز کتاب دختر کولی گزینش، ترجمه و بازآفرینی نیلوفر آقاابراهیمینشر علمموسیقی:Bach-Concerto_in_D_Minor__BWV_974__2 ...
ما در شمارهی تازه، فریدون فروغی، از منابع زیر برای تولد پادکست استفاده کردهایم. ۱.کتاب خفته در تنگنا، یوسف یزدانی، نشر ثالث۲.کتاب یادنامهی فریدون فروغی، انوش شهابی، نشر قطره۳.آرشیو نشریهی اندیشهی پویا، شمارهی 61، شهریور و مهر 1398، نوشتهها و گفتوگوهای امیر بهاری۴.آرشیو نشریهی هنر موسیقی، شم ...
تصمیم را بعد از اینهمه سال مقاومت _من به ظاهر اهمیت نمیدهم و اگر دماغم بزرگ است عوضش چشم هام برق خودش را دارد و لبخندم قشنگ است و مهم عمیق بودن است و نچرال بودن شیک تر است و بسیاری توجیهات دیگر _بالاخره گرفتم.نه زیاد بهش فکر کردم نه نتیجه اش را در نظر گرفتم.دلم شکسته بود داشتم فکر میکردم حالا چه کا ...
آخرین بار یکسال پیش یک نمایش توی تئاتر شهر دیدم. دو ماه پیش هم بچههام را بردم کانون پرورش فکری پارک لاله که نمایشی بر مبنای داستان چرا؟ چرا؟ چرا؟ی کلر ژوبرت ببینند که انرا حساب نمیاورم. چون در سرتاسر نمایش داشتم با بچههام یکی به دو میکردم که قانعشان کنم تئاتر مثل سینما نیست که خشخش نایلون بوشار ...
از همه چیز کناره گرفته ام .حتا از نوشتن.که زمانی نجاتم می داد.باید می پذیرفتم که با اولین از دست دادن سوگ های بی پایان شروع میشود.و من از پسش برنمیایم.من از پس هیچ کدام از زخم هام برنیامدم.من تن لش و تنبل نبودم اما لوس و وابسته بودم.امروز که عمو مجید بغلم کرد فهمیدم هنوز هم محتاج گرمای تن مردهای گند ...
<img src="https://cdn4.telesco.pe/file/gy4CvlM3hrZb8PRc0nKQWMvOuygxMlNKCXKVwuRJKxthKWqfU0ztX_7oLBtmFRhpU18sFlTR-VKK4QHkMSeMH5Rnicjo1gvND4osvb33Evm3ZWQHfgQaHXWogqNoDNmJLhYALUGj7-YJAh1glKEFYXy7twutXM1LtFYxnSTliW7Kxc-03xOYv7mJJidP05GPaIOMbegnsAtwqoG7zLqevh63cVwlHxruEhtD8RY_-TrfrHPYTSbEmCimpkGyavItjRvAA ...
پاییز رسیده و دامن پهن کرده. از خودم می پرسم هر سنگفرش چقدر داستان دارد که کسی هرگز نخواهدشان شنید؟ آمدم اینجا و لحظه ای نگاه کردم به برگها و سنگها. و یادم رفت به آن تصویر معروف انسان و حفره سوگش. همان که انسان، آدمکی نحیف ترسیم شده در حفره ای بزرگ سیاه. و هی راه میرود و راه میرود و حفره کوچک میشود ...
چند سال پیش گیر و گرفتی داشتم. نمیدانستم چکار میتوانم برایش بکنم. ته چاه بودم. کاری که کردم این بود که صبحها میرفتم و به طلوع نگاه میکردم. گره باز شد. شفا گرفتم، به همان آرامیای که خورشید بالا میآید، تاریکی به نور بدل شد.حالا افتادهام به غروبنگری. این هم دنیایی دارد. لحظات ملکوتیای است. ام ...
بیاین هروقت میخوایم در مورد چیزی نظر بدیم، ده ثانیه وقت بذاریم و توی ذهنمون این چند تا سؤال ساده رو از خودمون بپرسیم:۱- این موضوع به من مربوطه؟اگر پاسخ منفیه، سکوت کنیم و اگر مثبته، بریم سراغ سؤال دوم.۲- کسی نظر من رو در این مورد خواسته؟اگر پاسخ منفیه، سکوت کنیم و اگر مثبته، بریم سراغ سؤال سوم.۳- آ ...