در حالی که رهبر انقلاب در تمام دیدارها و سخنرانیهای اخیر تأکید داشتند که تجربه میگوید مذاکره با آمریکا هوشمندانه، عاقلانه و شرافتمندانه نیست، و ظاهراً خلبان و جراح گفتند چشم (بابا پنجعلی بود میگفت الکی میگه) باز کش و واکش معیشت و تحریم و سایه جنگ راه انداختند تا گرفت. حتی سردار باقری پشت…Continu ...
یکی از امکانهای جذابی که بلاگ بیان به دنیای وبلاگهای فارسی اضافه کرده بود، امکان دنبال کردن وبلاگها بود که در کنال امکان لایک و دیسلایک به عنوان امکانات اجتماعی به وبلاگستان فارسی وارد شد. اما خارج از بیان ما چنین امکانی رو نداشتیم چون شما برای دنبال کردن وبلاگی نیاز به یک مکان واحد برای خواندن ...
امروز اولین جلسهی رسمی سال ۱۴۰۴ بود که حضوری هم رو میدیدیم. بعد از یک جلسهی طولانی چند ساعته، من و مسعود تنها شدیم و اولین جملهای که گفت این بود: «حال اسکوادت خوب نیست!»، من بعد از جلسه رفتم نشستم توی کافه، یکم با […] ...
بعد از یک پرواز ۵ ساعته رسیدیم به شارجه، باز باید یک شب رو در فرودگاه سپری میکردیم. اینبار اتاق خانوادگی گرفتیم، میدونستیم باید از قبل رزرو میکردیم. قبل از خواب رفتیم مکدونالد همبرگر خوردیم، واقعا همبرگرهای خودمون تو ایران خیلی بینظیرتر از مکدونالد هست، […] ...
از خون قاسم سلیمانی همان روز گذشتند که در دادگاه صوری برایش دیه بریدند نه خونخواهی. * آیه ۴۵ سوره مبارکه مائده The post وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ* appeared first on مرا آفرید آن که دوستم داشت. ...
تا حالا به وبلاگنویسها دقت کردین؟ اونهایی که واقعا و هنوز وبلاگ مینویسن؟ آدمهایی مثل علیرضا مجیدی یا جادی یا سوسن جعفری و همهی دوستانی که امروز میشناسیمشون. به نظرم وبلاگنویسهای واقعی کسایی هستن که از «نوشتن لذت میبرن». فارغ از اینکه مخاطب واکنشی نسبت به پست داشته باشه یا نه. یا زیاد دیده ب ...
صبح زود دریاچهی نایواشا رو ترک کردیم و برگشتیم نایروبی، اولین جایی که رفتیم مرکز نگهداری زرافهها بود. جای جالبی بود، بعد از ورود بهمون غذای زرافه دادن، دستهامون رو شستیم و رفتیم روی یک پل که زرافهها میومدن کنارمون و ما میتونستیم بهشون غذا […] ...
از امیر خواستم دفتری که شیرازه سیاه دارد و کرم رنگ است را برایم بیاورد که اولین دفتر خاطرات رسمی من بود. قبلتر از زمان دبیرستان توی سررسید مینوشتم. میخواستم ببینم از چه تاریخی در آن مینوشتم و ببینم آیا در مورد آن شب کذایی و روزهای پس از آن چیزی نوشتم یا نه؟ دست…Continue reading لاف عشق و گله از ...
بعد از دیدن دروازهی جهنم و خوردن ناهار رفتیم برای قایقسواری روی دریاچهی نایواشا. اونجا کلی پرندههای جالب و جذاب دیدیم، یکی از این پرندهها عقاب ماهیخوار بود. قبل از حرکت چند تا از ماهیهای مورد علاقهاش رو خریدیم، با قایق رفتیم وسط دریاچه و […] ...
خبرنگار غزهای نوشته: ببخشیدمان؛ با کشتهشدن و ذبحشدنمان اذیتتان کردیم! ازعجناکم را وقتی میگویند که از جمع مهمانی بلند شدهاند و دارند از در خانه بیرون میروند! دم در موقع رفتن میگویند: ازعجناکم… یعنی ببخشید، اذیتتان کردیم، ما دیگر داریم میرویم… The post هیهات ای شیعیان خوابید؟ appeared fir ...