دانشگاه رفتن برام به یک کار کسالت‌آور تبدیل شده که باید برای تغییر فضا مسخره‌بازی در بیارم با بچه‌ها که اذیت نشم، سر کلاس آخر که انگیزه و هیجان داشتیم، استاد درباره EQ صحبت کرد و یک تست معرفی کرد و گفت بعدا بزنید، برای […] ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

یاوانای من، ای پدید آورنده‌ی طبیعت، ای که زیبایی با تو معنا پیدا کرد، ای خالق تلپریون و لورلین. منم آئوله، همان که نامش با نام تو گره خورد، مرا به یاد داری؟ روزگار بسیاری است که از هم دور مانده‌ایم و سیاهی بین ما جدایی افکند. هنوز گل‌های زیبا، رایحه داستان‌های ما را نغمه می‌کنند، چمن‌ها مرا با یادت ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

بعد از اینکه از سفر کنیا برگشتیم من خیلی علاقه‌مند شدم به نوشتن سفرنامه، تلاش‌های خوبی کردم، یکبار کلیات داستان رو نوشتم، فصل‌بندی کردم و از ابتدا تا انتهای سفر رو سعی کردم خلاصه‌وار بنویسم، بعد دوباره برگشتم از اول و شروع کردم به پرداخت […] ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

دیروز خبر درگذشت پاپ فرانسیس؛ رهبر کاتولیک‌های جهان، منتشر شد و حرف و حدیث‌های متعددی در خصوص ایشان حداقل در فضای مجازی ظهور و بروز پیدا کرده است. البته ایشان بسیار... ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست. همه چیز قبلاً اتفاق افتاده است. اتود در قرمز لاکی٬ آرتور کانن دویل زمانی که نام داستان جنایی خاصه از نوع کارآگاهی‌اش به گوش می‌رسد نام یک نویسنده خودنمایی می‌کند: «آرتور کانن دویل». نویسنده‌ای که با خلق شخصیت شرلوک هولمز، ژانر کارآگاهی را به اوج رساند و به اندازه‌ای […] ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

دیشب خیلی دلم هوس پیتزا کرده بود، داشتم بلند بلند فکر می‌کردم که دیدم مصطفی هم اومد بالای سرم و گفت دایی منم دلم خیلی می‌خواد، ساعت نزدیک ۱۱ شب بود، تصمیم گرفتیم اینترنتی بخریم ولی درگاه پرداخت کار نمی‌کرد، به نظرم احمقانه بود، کسی […] ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

این صفحه چندین روز است که باز است تا بنویسم، اما نوشتنم نمی‌آید. پر از حرفم اما لب‌هایم را بسته‌ام. کامشین عزیز دندان‌ها را رها کردم چون «خسته بود». می‌دانی که چه می‌گویم. هیولا را نمی‌دانم چه کسی بیدار کرد اما وقتی دکتر، یک دکتر برای اولین بار با دیدنم روی ویلچر گفت ای داد…Continue reading آیا به ا ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

من تصمیم گرفته بودم بمونم تا مامان از کربلا برگرده، چند سال پیش که اولین بار با ذوق رفت کربلا تا امروز هر سال رفته و به محض برگشت میگه من دوباره باید برم. خیلی خوبه که می‌دونه چی خوشحال می‌کنه و تمام تلاش خودش […] ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

چند سال پیش یادمه یک سری از بچه‌های وبلاگنویس بودن که به خاطر اینکه نمی‌تونستن موبایل داشته باشن (به هر دلیلی) و فقط حق استفاده از لپتاپ داشتن، روی آورده بودن به وبلاگنویسی و منتظر این بودن که اتفاق خاصی بیوفته تا بتونن از طریق موبایل وارد اینستاگرام و تلگرام و توییتر بشن. این موضوع منو خیلی به فکر ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

امروز خیلی اتفاقی وقتی داشتم تو خیابون‌ پرسه می‌زدم رسیدم به یک کتابفروشی، از بیرون دیدم کافه هم داره، با خودم گفتم میرم استراحتی می‌کنم، در بسته بود، یکی از کارکنان وقتی داشت می‌رفت داخل منم سریع رفتم داخل، گفت تعطیله، مراسم داریم، گفتم یه […] ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید