متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. param name="AutoStart" value="False"> ...
سریال کره ای وقتی زندگی بهت نارنگی میده When Life Gives You Tangerines راجبه زندگی اِسون و کوانگ شیک ، که کوانگ شیک از بچگی عاشق و اویزون اِسون بود و بالاخره هم با مشقت های فراوان بهم میرسن . اِسون زندگی پرفراز و نشیب و بدبختی های زیادی داشت و از طرفی ذهنش پر از رویاهای زیاد و بلندی بود ، از جمله ...
ما اکثر عیدا ماهی قرمز نمیگیریم عید پارسال داییم ماهی داد بهم قسمت شد عید امسالم تو سفره هفت سین بودن :> اسم این دوتا بچه من «گلی» و «گیسو» داشتن این دوتا گوگولی باعث شد دلم بخواد اکواریوم بخرم برا اتاقم ^^ ...
تو این دم عیدی، دل ما شده مثل هوای بهار. یه دم آفتابی. یه دم ابری. یه دم گرفته. معلوم هم نمیکنه کِی چشه. این میون یه سهتار هم خریدم دم عیدی میام تمرینا انجام بدم این هی تغییر مودم باعث میشه که نتونم تمرکز کنم. بخوان حدیث مفصل که چه بر دل ما میگذره. ****** آخ جانا نازنین از عشق مُردم ناز تا کی می ...
فکر میکنم یکی از معضلات مهم زندگی من اینه که سنم با قیافه ام و رفتارم اصلا نزدیکی و تطابق نداره ، امسال تصمیم دارم روی این موضوع کار کنم، من سن الانم رو دوست دارم و دلم میخواد رفتارم و اخلاقم به سنم بخوره، حتی قیافه ام، حتی لباس پوشیدنم... دلم نمیخواد صد تا قسم بخورم تا باور کنن چند سالمه... دارم در ...
سالی که گذشت، بی آنکه بایستد یا درنگی کند، از من عبور کرد. چونان رودی که به دریا میشتابد، بیاعتنا به سنگهایی که در مسیرش خوابیدهاند! من اما ایستادم، در میانهی این گذرِ بیامان... و به رد پای روزهایی خیره شدم که آمدند، گذشتند و در هیاهوی زمان محو شدند. چند ماهی است که ننوشتن، سکوت را در جانم تن ...
حتما برای شما هم پیش اومده که، یه اشتباه رو چندین بار تجربه کنید. وقتی میخواستم برای سال جدید برنامه ریزی کنم، به این فکر کردم که توی سال قبل چه دستاورد هایی داشتم؟ کجاهارو اشتباه کردم؟ چه اتفاقاتی من رو ناراحت کرد و چه چیزهایی من رو شاد کرد. ولی متاسفانه نه ژورنال کاملی داشتم ، نه در این وبلاگ چیزه ...
من این حال افسرده رو دوست دارم، یه جا نشستن و خوابیدن و هیچ حسی نداشتن، نه شادی، نه غم عمیق... نه حتی سر سوزن دلتنگی... دلم نمیخواد بلند بشم و هزارتا کار همزمان انجام بدم، دلم نمیخواد به روزای از این شاخه به اون شاخه پریدن برگردم ، دلم نمیخواد توی یه روز هزار تا کار کنم و ساعت دوازده شب از خستگی خوا ...
خب اصن چرا اینا این کارو کردن ؟ اگه طلایی نبوده چرا بابای جانگ هه سانگ رو فرستادن اونجا ؟! چرا کشتنش ؟ کی کشتتش؟ رییس امنیت ملی ؟ ینی اون طلاهارو بالا کشیده ؟ خب پس چرا دوباره هه سانگ رو فرستاده اونجا دنبال طلا ؟ ینی میخاسته خود هه سانگ بره اونجا جنازه ی باباشو پیدا کنه ؟ خب که چی ؟ چرا ؟ اصن چرا طل ...
سلام به شما. اینجا هستیم با سه تا کتابی که تونستم خیلی خیلی عقبتر از برنامه بخونم ولی اشکالی نداره چون خیلی خوش گذشت :) به حفره ای توی قلبم هست به شکل "قایم شدن زیر پتو با کتابهای خوب" و گاهی اوقات یادم میره که اونجاست. گریزی به سوی کتاب بهم یادآوری میکنه که هیچ چیز دیگه ای جای اون حفره رو نمیگیره. ...