دیشب رفتم دیدن یه دوست جدید از یه کامیونیتی جدیدی از برنامه نویسا تصمیمات جدید و مسیر جدید... میدونی به نظر ما کارآفرین های آینده اکثرا از جنس تیم های تک نفره یا دو نفره هستند. این از مزایای فرصتی هست که ابزار های هوش مصنوعی در اختیار مون میزاره. دیشب موقع برگشتن اسنپ که گرفته بودم، صحبت از فریدونکن ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

سریال کره ای اِما Aema داستان آن در دهه ۱۹۸۰ کره میگذره ، زمانی که صنعت سینما با چالش‌های اجتماعی و فرهنگی بزرگی روبه رو بوده .  داستان حول محور دو بازیگر زن می‌چرخد: جونگ هی‌ران: ستاره‌ای مشهور با روحیه‌ای آتشین که پس از درگیری با تهیه‌کننده از نقش اصلی فیلم جنجالی «مادام اِما» کنار گذاشته می‌ ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

پسرعموی جوانم که 22 سال پیش دقیقا بهار 16 سالگی اش با یه تصادف وحشتناک خزان شد و داغ سنگینش رو به دل همه خانواده اش گذاشت، پیش از مرگش همیشه میگفته که دوست داره اگه روزی دختردار شد اسمش رو بزاره ستاره، اما عمرش هیچوقت قد نداد. 13 سال بعد تک برادرش صاحب یه دختر شد و یاد داداش کوچیکتر از دست رفته اش ا ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

چند وقت پیش یک آقایی میاد محل کار همسر و جمع همکاران همسر، باهاش چند دقیقه‌ای معاشرت می‌کنند. این آقا توزیع کننده لاستیک اتومبیل بود در بازار تهران. طبق گفته خودش گردش مالی حسابش ماهانه ۵۰ میلیارد بود. با احتساب اینکه یک سوم درآمدش میشه سود خالص، حداقل ماهی ۱۵ میلیارد درآمد داشت. خونه‌اش هم جنت آبا ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

چند روزه زینب یک دوست عجیب و غریب پیدا کرده. یه مهره‌ی کوچیک، اندازه یه دونه تسبیحِ گرد و نسبتا بزرگ... چنین چیزی شده دوست صمیمی‌اش. اسمش رو هم گذاشته: توپّی. بدونِ توپّی بستنی و غذا هم نمی‌خوره. گاهی لای دستمال‌کاغذی می‌پیچونش که بخوابه. خیلی هم مراقبش هست ولی با این حال گاهی گم میشه و زینب کلی بر ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

چند شب پیش، وقتی می‌خواستم دخترا رو بخوابونم، لیلای ۴ ساله، چند تا کتاب آورد، گفت بخون. منم با حوصله تک تکشون رو خوندم. بعد که چراغ رو خاموش کردم، فاطمه زهرا تازه یادش افتاده بود که می‌خواد کتاب بخونه. فاطمه زهرا اعتراض کرد و گفت چراغ رو روشن کن. گفتم مامان دیگه دیر شده. گفت: نه! پس چرا واسه لیلا ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

سلام بعد مدت‌ها بالاخره بازگشت امیر+ به حوزه بیان :)   ۱- یک نگاه به فهرست کارام می‌ندازم. متوجه می‌شم که توی حدود ۶ الی ۷ شاخه مشغول فعالیت هستم و یا می‌خوام که فعالیت بکنم. به همین دلیله که به هییییچ کدوم از کارام نمی‌تونم برسم. اما مشکل بعدی که دارم اینه که نمی‌تونم از هیچ کدوم هم خارج بشم و درد ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

۱. یه کلیپ طنز دیدم تو اینستا که یه دانشجو تا استاد راهنمای رساله‌شو از دور می‌بینه مسیرشو کج می‌کنه که باهاش رودررو نشه. از اونجایی که استاد مشاور و داورم هیئت‌علمی فرهنگستانن، من اینا رو هر روز می‌بینم و خدا شاهده مثل اون کلیپه هر بار مسیرمو کج می‌کنم رودررو نشم که نپرسن چه خبر از رساله. این سری د ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

لینوکس رو نصب کردم همه‌ی فایلهام پرید :-) صدق الله العلی العظیم ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

مصطفای من هر چند وقت یک بار، یه حکایت شگفت انگیز تو چنته داره. امروز تعریف کرد یکی از دوستانش که دو تا پسر داره (یکی‌شون یازده سالشه)، چند وقتی هست که از همسرش جدا شده. اما هنوز با همدیگه توی یک خونه زندگی می‌کنند! (باورش برام سخت بود.) هیچ کس از خانواده‌هاشون نمی‌دونه اینا جدا شدند. فقط خواهرِ خانم ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید