این مدت که مسافرت بودیم بعد اومدنمون هم جفتمون مریض شدیم بعدشم آبجی همسرم فوت کرد در واقع پیش هم بودیم اما پیش هم نبودیم هرکدوم تو یه حال و هوای دیگه بودیم این تجربه باعث شده ۶ صبح از خواب پاشم به این فکر کنم چقد دلم براش تنگ شده... کنارم خوابیده ها اما دلم بازم واسش تنگ شده... به این فکر کنم پس کی ...
امروز برای پسر فرنی آرد برنج درست کردم خیلی ساده و معمولی و اولین غذای کمکیش رو خورد🥹😍 واکنشش مثبت بود و دوست داشت. فردا یکم شیره خرما تو فرنیش میریزم ببینم چی میشه دلم یه دفتر میخواد که لحظات شیرین پسر رو ثبت کنم🥹 اینجا خیلی درهمه و قر و قاطیه ی جای مخصوص میخوام + بعد زایمانم آستانه تحمل دردم خیلی ...
اگر بمیرم خیلی ها براشون اصن مهم نیست خیلیا خوشحال میشن یه تعدادی هم ناراحت میشن ولی بعد یه مدت فراموش میکنند و درگیر زندگ خودشون میشن حتی بچه ی آدمم وقتی از آب و گل دراومد فراموش میکنه شاید فقط پدر و مادر تا ابد بسوزن و بسوزن و بسوزن.. پس وقتی میدونیم میفهمم زندگی اینه چرا برای کسی و چیزی باید روا ...
وقتی یک نفر از دنیا میره تازه میفهمم چقد باید برای هرچیز کوچیکی شکر کنم.مثلا چرا وقتی مهر یک مادر رو به بچه اش میبینم شکر نمیکنم برای وجود اون مادر؟ برای لبخند اون مادر...برای حس امنیت اون بچه...برای سلامتی یک جوون برای شادی یه خانواده...واقعا که هر رفتن یه هشدار برای اونایی که موندن... حالا خواهر ش ...
خواهرشوهرم از دنیا رفت از هفتا خواهر شوهری که داشتم این از همه مظلوم تر بود ساکت و بی حاشیه و فراموش شده با دوتا بچه معلول.... دق کرد دق خدا عاقبت بچه هاش رو بخیر کنه.طفلکی ها اگر پست من رو میخونید صلوات و فاتحه ای براش بخونید ...
تو کلاس هایی که شرکت میکردم میگفت روی آرامش درونی خودتون کار کنید تا خونتون آروم بشه همسرتون بچه آتون آروم باشه جالبه تمام اینارو قبلا خودم بهشون رسیده بودم کلمه به کلمه حرف هایی که میزد... خودم تو تنهایی خودم بهشون فکر کرده بودم و حتی اینجام ثبت کرده بودم اما کو عمل؟ انگیزه کافی موجود نیست. اما به ...
یعنی این دلسردی لعنتی بعد زایمان ولم نمی کنه. یه روز عاشق فرداش فارغ خسته شدم کاش مرد بودم زن بودن خیلی سخته.خیلی ...
گاهی وقتا واقعا دلم نمیخواد همسر هم وارد حریمم بشه.. میدونی اونجا کجاس؟ اونجایی که احساس کنم احساس کنم من اولویتش نیستم... احساس کنم کسی جای من و پسر رو گرفته یا نقش من و پسر رو داره بازی میکنه! همونجاس که دلم انقد نسبت به همسر سرد میشه که دلم نمیخواد برای زندگیمون یک ذره هم تلاش کنم .. حوصله ی رقا ...
دیشب خیلی خسته بودم و پسر مدام گریه میکرد حدودا ۴۰ دقیقه شیرش دادم لالایی خوندم تکونش دادم اما فایده ای نداشت.خیلی کلافه بودم استخون های بدنم از شدت خستگی درد میکرد چون شب قبلشم نخوابیده بودم...خیلی کلافه بودم. احساس کردم نیاز به درک شدن و همراهی از طرف همسر داشتم.همسر رو یه تخت دراز کشیده بود و سرش ...
الان که مینویسم تو حرم آقام و پسر تو بغلم خوابه خادما تا پسر رو می بینند لپی ازش میکشن یا فیش غذا رو بهمون میدن. من فکر میکنم اینا از خوش برکتی پسره بیشتر تایم سفر چه زمانی که توئه حرمم چه بازار و چه موقع غذا خوردن و کلا هرجایی من درحال بچه داریم و اتفاقا از این بچه داری بسی راضیم و اصن زیبایی این س ...