چه احساسی در من هست که فکر میکنم در مردمان امروز رایج است؟از صبح در حال کاویدنم. به احساساتم توجه کردم ببینم پاسخ این سوال را میخواهم چه بدهم. طیف گستردهای از احساسات مختلف و متفاوت را امروز تجربه کردهام. احساس شادی و شعف، حیرت، ملال، اعتماد، انتظار، انزجار، نگرانی و ... . همه اینها در یک روز. ...
حقیقتا واژهای سنگین است. یقینا بعد از اینکه این متن تمام شود کتوکولم حسابی درد میکند. سرپنجه شدن با این واژه دلوجگر شیر میخواهد. و چقدر هم این زورآزمایی را دوست دارم.اما... اما بگذار کوچکش کنم. دست خودم است. این یَل پرزور را کوچک میکنم. اندارهای که در مشت جا شود. اندازه یک الماس شاید. و میگ ...
مادر من، زنی میانسال نزدیک به ۶۰ سالگی، یک مادر است.آنوقتی که در شهر غریب اولین فرزندش زهرا در چهلروزگی درگذشت مادر بود. حالا هم مادر است. مادر سه پسر است. دیگر تا همیشه مادر است.آن زنی که در صفحهی حوادث روزنامه نوشته شده بود که فرزندانش را خفه کرده است، مادر بود؛ و تا همیشه مادر است.آن پیرزنی ...
دوردور، دیر، نزدیک، زود، بر چه اساسی؟ با چه متر و معیاری؟ چگونه چیزی یا کسی دور میشود یا نزدیک؟ میشود در فاصلهها دست برد؟ میشود کسی را از دور برداشت و نزدیک گذاشت؟ یا کسی را از نزدیک برداشت و برد آن دور دورها رها کرد؟ اشیاء را شاید اما آدمها پا دارند. راه میروند. میشود در فاصلهی آنها دست بر ...
اگر موافق باشید، ابتدا ببینیم تکنولوژی چه دگرگونیها و تفاوتهایی ایجاد کرده، تا بعد نبودنش را توصیف کنیم. این نوشته نظر شخصی من است. میتواند درست یا اشتباه باشد.دنیا تبدیل به یک دهکده شده است. مسافتها کوتاه، کارها آسانتر، تماس و صحبت با هر کس ممکن و سبک زندگیها به کلی تغییر کرده است. همهی این ...
قرار شد در نظر بگیریم که در آپارتمانمون باید هشت ماه زندانی باشیم. هیچ چیزی نمیتونیم بخریم. باید با تمام چیزهایی که در خانه داریم سر کنیم. آب وگاز و برق هم قطع نمیشود. برنامتون چیست؟ دربارهش بنویسید.همین دیشب داشتم دربارهی انزواطلبی اینروزهایم با دوستی صحبت میکردم. درواقع او شروع کرد از خودش گف ...
تقریبا ۴۵ سالی رو داشت. در اومد گفت بهت نمیاد به کسی ظلم کرده باشی؟؟ مکث کردم. تو چشماش نگاه کردم. گفتم من به خودم خیلی ظلم کردم. اومده بود همزن خونهشون رو تعمیر کنه. فردا شب، شب یلدا بود. گفت بچهها میخوان کیک بپزن، نیازش دارن.یه چیزی که درباره مغازه تعمیر لوازم خونگی دوست دارم، کوچیک بودن ابزاره ...
زندگی دلخواه شما چگونه است؟ زندگی دلخواه من، زندگیِ همسو (همسوییِ مطلق) با ارزشها و باورهایم است، آنوقتی که بین حرف و عملم هیچ فاصلهای نباشد.همین دو قید کافیست. شاید بشود ادغامشان کرد یا شاید اصلا یکی باشند. چه ساده به نظر میرسد. نه؟ اما چقدر دورم. گمان من این است که آدمی وقتی از پس این دو قید ...
ترسم از این است روزی آید که دیگر در دنیا هیچ آیینهای باقینمانده باشد.اخر دنیا از اساس جای مناسبی برای آیینهها نیست. دنیایی که خودش زنگار گرفته چطور میتواند آیینهها را در خودش به خوبی نگه دارد؟ اینجا آیینهها خرد و شکسته میشوند یا سیاه؛ و یا اینکه درون گنجهای، صندوقچهای، جایی دور از دست و پنه ...
انتظار وتاثیرش بر روح آدمی. مثبت است یا منفی؟انتظار؟ کدام انتظار؟ منتظر چیزی یا کسی بودن را انتظار میگویند. و منی که انتظار فلان چیز یا فلان کس را میکشم، منتظر نامیده میشوم. یکی از جنبههای انتظار، آن مبحث انتظار آخرالزمانی است که تقریبا در تمامی ادیان الهی و حتی بعضا غیرالهی نیز معرفی شده است؛ ...