بار اولته؟پرسید مامان این بده که میترسم؟ جواب من چه میتوانست باشد جز یک بغل طولانی؟ چند شب بود که صدای انفجارها و پدافند در نزدیکی خانهمان میشنیدیم. پسر ۹ساله خانه ما هم هر چقدر خودش را مشغول کرده بود به بازی با بچههای فامیل، اما نمیتوانست آنقدرها هم بیتفاوت باشد. سوالش را چندشب پیش موقع خواب ...
برای وطن گریه کردمبرای خودم بیشترکه چه غریبانه مردمان این دیاریمچه غریبانه که برای فریاد زدن عشق وطن هم، باید دلیل بیاوریم... ...
این چند روز که تلگرام قطع بود یک کانال در بله ایجاد کردم تا بتونم روزمرههای جنگ رو بنویسماگر دوست داشتید بخونید، اینجاست🥰https://ble.ir/dailywriteswar ...
مشت بر صورت غریبه همزبان!در صحنهای از فیلم «بهترین سالهای زندگی ما» شخصیت «هومر» که در جنگ جهانی دوم مجروح شده، وقتی با غریبهای در کافه همصحبت میشود که نسبت به جنگ و آرمان آمریکایی ناامیدانه حرف میزند، با کمک دوستش حسابی از خجالتش درمیآید. این مواجهه جایی به مبارزه تبدیل میشود که مرد غریبه ش ...
Forwarded From من یک درختم! (maryam shavandi)"چیزی شبیه به مجسمههای میکل آنژ":این توصیف اوریانا فالاچی، خبرنگار ایتالیایی، از امام خمینی است. بعد از مصاحبه تاریخیاش در سال ۵۸ در گزارشش تنها به مکتوب کردن سوالها و جوابها اکتفا نمیکند، از حال و هوای بیت امام، نوع برخورد اطرافیان و حسی که در مواجه ...
اقدام علیه ریشهتوجه جشنواره کن همیشه به فیلمهایی بوده که علیه ساختار رسمی حرکت میکنند. فیلم ویریدیانا بونوئل یا زیرزمین امیر کوستاریتسا از جمله جایزههای کن بودند که این ویژگی رو داشتن. توجه به ارزشهای فرمالیستی هم یکی دیگر از مولفههای کن بوده. در سال ۱۹۵۹ فیلم مرد سوم کارول رید برنده این جایزه ...
من از آنهایی هستم که وقتی فیلمسازهای ایرانی را روی فرش قرمز جشنوارههای خارجی میبینند ذوق میکنند. البته به شرط آنکه واقعا ایرانی باشند و خجالت نکشند از وطن خودشان.توی ذهنم تصور میکنم من اگر کارهای در این وزارت ارشاد بودم، بازی را طوری میچیدم که فیلمساز مستعد ایرانی و به ظاهر ناراضی از شرایط ا ...
سالهای گذشته، برای شرکت در کلاسهای سینما دائم مجبور بودم فیلمهای کلاسیک ببینم و فرصت نمیشد فیلمهای روز را دنبال کنم. تا اینکه بعدا به خاطر کار سردبیری برنامه رادیویی سینما زاویه و یادداشتهایی که در مطبوعات مینوشتم فقط رو آوردم به دیدن فیلمهای روز. تا همین سال پیش اوضاع همین بود اما بازهم فکر می ...
درس پنجم: بهای درشتی که باقی ندارددیگر از هیچ کسی انتظار رفاقت ندارم. آدمها میآیند و میروند. من هم وظیفه دارم تا جاییکه میشود با آنان صادق و مهربان و همدل باشم. باقی بماند برای خودشان. ...
درس چهارم: با دغدغه روتین پوستی نمیشود ماندگار شد!تا به حال شنیدهاید پشت سر کسی که مردهباشد بگویند یادش بخیر چه پوست خوبی داشت؟ یا بنشینند در سوگش حسرت بخورند که خدابیامرز چقدر خوشتیپ و خوشگل بود؟ مثلا روضهخوان سر مزار بیاید بگوید "آخه ماشینش بیامو بود" و حضار گریبان بدرند؟چیزهایی که از ما به ...