مینویسم که اینجا بمونه، بلکه بعد مرگم برسه به دست یه سری آدما... اگه یه روزی مردم، قبل از هر چیز و هر کس به بابا بگین که این دختر صد خودشو واسه تو گزاشت، هعی آجرپاره گزاشت رو هم تا زندگی بسازه، ولی هعی تو خرابش کردی، هعی گند زدی به هر بذر امیدی که تو قلبم کاشته بودم. اونقدری که من برای تو تلاش کردم ...
سلام از طبقه بالای تخت تو کوپه، درحالی که سر رو زانوهاش گزاشتم و موهام رو پاش ولوعه و داره نوازش میکنه، نفساش و تو صورتم حس میکنم و آهنگ بی کلام پلی میشه، یه نور کم از سالن اینجارو روشن کرده :) شاید بغلش حس قبل رو بهم نده، شاید بودنش دیگه هیچ وقت مثل قبل نشه، شاید معلوم نباشه چند وقت دیگه کنارمه، ول ...
دقیقا شب تولد افرا، یه زمزمه هایی شد که احتمال داشت راهی کربلا بشم...🫠 شب قبل خواب، گفتم خدایا، اگر عاملی هست که منو از رفتن یه کربلا جدا میکنه، یا اگر چیزی منو به این هدف نزدیک میکنه، آگاهم کن! شب خوابیدم و قبل سحر خواب عاطفه رو دیدم... نمیدونم چطور ولی کاملا اتفاقی سر از خونشون درآورده بودم و کلی ...
خداییییی چجوری اول صبحی انقدر به خودتون میرسین و میاین بیرون؟! وای لعنتیا مدل ۶ صبح موهای شما حداقل دو ساعت زمان میخواد برای استایل کردن.... حالا آرایش و لباس پوشیدن به کنار! منی که از ۴ صبح بیدار پیشم و آخرشم شبیه سمندون یا اینایی که از تيمارستان فرار کردن از خونه میزنم بیرون! خدایا حکمتت رو شکر😂 ...
امسال تولدم، کاملاً اتفاقی، اکثر آدما متفق القول یه آرزوی یکسان داشتن برام... و این خیلی منو میترسونه! اولیش رو سالی استارت زد و گفت، بعدش به طور ناخودآگاه آرزویِ موقع فوت کردن شمع هم همون شد و بعد پی در پی و پشت سر هم همین آرزو رو داشتن. راستش از بزرگ شدن میترسم، تا ۱۸ سالگی همه چی ذوق داشت و لحظه ...
چند وقتی هست تو فکر جا به جایی هستم، هم برای اینکه بر خیابون باشم، شاید تاثیری روی تعداد مشتری ها داشته باشه. هم اینکه دوست داشتم یه تغییر اساسی برای دکوراسیون داشته باشم. اما امروز و فردا می کردم، تا اینکه فهمیدم دیگه قرار نیست تو باشی همسایه روبه رویی... که هر وقت دلم خواست زنگ بزنم غر بزنم و بیای ...
پارسال همین حوالی بود که یه ویژن برد داخل گوشیم ساختم. یه مجموعه ای از چند تا عکس که اهداف دورم رو نشون می داد. این دفعه می خوام کامل و با جزئیات روی یه تخته حقیقی بیارم و بزنم رو در کمدم تا هر روز که میخوام صبح زود بزنم بیرون از خونه چشمم بهش بخوره و به امید اونا کمتر غر بزنم🫢 راستش به این شب (لیله ...
امیدوارم این دفعه بر خلاف همیشه این حسی که از دیشب بهم القا شده دروغ باشه، چون اگر راست باشه و باز بفهمم بهم دروغ گفته دکمه اش رو برای همیشه میزنم و یلدا میشه یه نقطه عطف تو زندگی جفتمون... ...
هاله های دورم درحال حاضر خیلی منفی و کدره و واقعا چیزی حالم رو خوب نمیکنه. خسته از یه عده که برچسب زدن روی خودشون و وارد زندگیت میشن و فقط حرف و ادعاعه و بس. مثلا یکی که اونقدر بهم نزدیک شده که وقتی نگاش میکنم انگار تو آینه به خودم زل زدم. واقعا چقدر بده که انقدرررررر توانایی تقلید دارین. من واقعا ب ...
راستش خیلی تو وجودم انکارت کردم، اما انگار سلول به سلولم عمیقاً تورو میخوان! روز اولی که دیدمت، با خودم عهد بسته بودم هیچ کسی رو به این خلوت و آرامشی که بهش رسیده بودم راه ندم، اما تو حصار دورم رو شکستی و واردش شدی... روز به روز بیشتر از قبل مثل خون تو رگام جریان پیدا کردی، اونقدر بهم نزدیک شدی، اون ...