سلام خانم دکتر چند وقتی است حالمان خوش نیست. البته خیال نکنید به همین خاطر بوده که برایتان چیزی نوشتیم، نه؛ راستش را بخواهید چند روز پیش شنیدیم جایی درددل کردهاید، ما هم هوایی شدیم چیزکی بنویسیم. مخصوصا اینکه بار آخر هم گلایه کرده بودید چرا تا به حال چیزی برای من ننوشتی. شما که خوب ما را میشناسید ...
درِ اتاق را بسته بود و داشت با کسی تصویری حرف میزد. من که از کامپیوترم دور افتاده بودم، رفتم یک کاسه شیر داغ کردم که با کیکی بیسکویتی چیزی بخورم. نیم ساعت که گذشت، در را باز کرد و با نیش باز آمد کنارم نشست. مثل بچههای هفت هشت ساله منتظر بود بپرسم کی بود. البته از آن لبخند بزرگ روی صورتش هم میتوان ...
خیره به دیوارم و غرق فکرم تنها و افسرده و در شگفتم که صد دفعه جواب رد شنیدم اما بازم دنبال گِرلفرندم چرند و پرند ...