خدایا خودت میدونی چقدر دارم تلاش میکنم برای خودم و زندگیم و درسام خودت کمکم کن ...
همسایه ای که اینموقع شب آهنگ حاااامد پهلان گذاشته و نمیذاره بخوابم ، احمق ترین همسایه اس... ...
به دلیل حضور در امتحانات، آنه شرلی از رویایی پردازی دست برداشته🥲 پ.ن: بعداً بهتون سر میزنم 😊 ...
آنه شرلی درونم دوس داره با ذوق فریاد بزنه: ماریلاااا ماریلاااااا بعد با خوشحالی دستامو به حالت دعا و تشکر از خدا بزنم به هم و بگم: خدایا شکرت که تونستم امروز از نمایشگاه کتاب ، کتاب " نیروی حال " و "عشق هرگز کافی نیست" و " میوه ممنوعه " رو سفارش بدم آخه میدونین خیلی وقته که وقتی به وبلاگ آقا معلّم س ...
از تفاوت های دختر و پسر اینه که: داداشم ساعت ۴ صبح گفته قلبم درد میکنه ، من بیدار شدم صورتمو فیس واش زدم و مسواک زدم و آبرسان و زینک و ضدآفتاب زدم... نشستم توی ماشین میبینم داداشم حتی صورتشم نشسته!🤐 ...
وقتی باهات صحبت نمیکنم حالم بهتره ، آروم ترم ، تمرکزم بهتره ، نگرانیم کمتره، چک نمیکنم و... بعضی وقتا فکر میکردم خودم آدم سمی هستم یا طرف مقابل آدم سمی هست... اما الان میبینم این سمی بودن به آدما ربطی نداره ، شاید یه رابطه نادرست بهت احساس سمی بودن بده و هیچکدوم سمی نباشین... ...
به داداشم گفتم یکی برای من شاخ شده عصابم خورده گفت: شماره کارت اونیکه تونسته جلوی تو شاخ بشه رو بده من :/ آخه داداش محترم! من تو رو نفرستادم شیتوریو شیتوکای که کمربند قهوه ای بگیری و از بقیه طرفداری کنی☹️😂 ...
به عنوانِ یک آنه شرلیِ احساساتی ، دوباره خیلی بی احساس شدم امروز جوری شماره همه رو حذف کردم و آنفالوشون کردم که فقط مونده خودمو آنفالو کنم. ...
امروز، در سایهسارِ سکوتِ زرینِ گرین گیبلز نشستهام، جایی که برگهای پیچک با باد نجوا میکنند و نورِ مهتاب، نقشِ رؤیاها را بر دیوار میکشد. آرامشی چنان ناب، مثلِ نخستین قطرهٔ شبنم بر گلبرگِ سحرگاهی، وجودم را فراگرفته است… اما ای دنیا! هشدار که آرامش ما را نخراشی! وصفِ حال: قلبم امروز، آوازی ملایم می ...
امروز، در میانهٔ غوغایِ کتابهای روی هم تلنبارشده و نالههای بیامانِ خودکارم بر روی کاغذها، پا به جایی گذاشتم که گویی تکهای از «گرین گیبلز» در دلِ دانشگاه ریشه دوانده است: مرکز سلامت دانشگاه! درِ آنجا نه تنها به روی جسم، که به رویِ هزارتویِ افکارم نیز گشوده شد… وسطِ اتاقِ پذیرش، گلدانی بزرگ با برگ ...