قسمت زیادی از بیمارانی که در درمانگاه و بیمارستان میبینم، اهل افغانستان هستند. بخشی از دردها و رنجهای آنها را عمیقاً و از نزدیک دیدهام. قسمت زیادی از دانش اندک پزشکیام را هم مدیون آنها هستم. متأسفانه علامتهای خاص بیماریها را که امروزه – به خاطر پیشرفت علم و دسترسی به امکانات پزشکی – باید [… ...
تو چطور انگیزه خودت را در مسیر پزشکی حفظ میکنی؟ چطور همیشه اینقدر باانگیزه هستی؟ چطور حوصله داری؟ سه سؤالی که بارها و بارها مورد خطابش واقع شدهام. سه سؤالی که – همین ابتدا بگویم – کاملاً برداشت اشتباهی نسبت به من است. البته که به آنها حق میدهم. حتی افرادی که به من نزدیک […] نوشته چند پیشنهاد بر ...
قبلاً هم گفته بودم که برای سالها، نوشتن در مورد پزشک شدن در سن بالا را به تعویق میانداختم. اما همیشه این سؤال را میپرسیدند و میپرسند که فلان سن برای خواندن پزشکی دیر نیست؟ تقریباً یک سال پیش در نوشتهی «شروع تحصیل پزشکی در سن بالا» این موضوع را باز کردم. حرفی که در […] نوشته تصویر یک «امکان» و ف ...
از اواسط مرداد که شروع جابهجایی خانه بود تا به الان، یکی از فشردهترین دورانهای زندگیام را تجربه کردم. تصورش را هم نمیکردم که بشود اینقدر فشرده گذراند. الان هم که مینویسم، انبوهی از کارهای خرد و کلان منتظرم هستند. اما به خاطر خودم هم نیاز داشتم که کمی اینجا بنویسم. اول از همه بگویم […] نوشته ...
گفت: امروز چه چیزی یاد گرفتی؟ امروز چه سؤالهایی برایت پیش آمد؟ گفتم: ماجرای آنتیبیوتیک یک یادآوری برایم بود که راحت نپذیرم؛ هر که گفته باشد. گفت: میدانی تفاوت ما در چیست؟ تفاوت پزشکها، تفاوت پزشک با بقیهی کادر درمان، تفاوت افراد. تفاوت در این است که چقدر آنچه را که میبینند، بدیهی میپندارند. ...