در این روزهای شلوغ و آشفته، فکر کردن به انتخاب رشته برای دستیاری، بیشک سخت هست. مخصوصاً که از تصمیمهایی شده که وزارت بهداشت با شرایطی که گذاشته، آن را نسبتاً برگشتناپذیر کرده و هزینهی پشیمانی را آنقدر بالا برده که سخت بشود از این تصمیم برگشت. من ۴ سال پیش طب داخلی را انتخاب […] نوشته و دوباره ...
من معلمهای بینظیری داشتهام و دارم و همواره سعی کردهام شاگردی کردن را تا جایی که میتوانم رعایت بکنم. امشب یاد یکی از بینظیرترینهایشان بودم و فهمیدم این دو ماه که او را ندیدهام، چقدر دلتنگش شدهام. البته که چند باری برای ایشان در واتساپ پیام نوشتم و همواره محبتشان در پاسخ مرا شرمنده میکرد. ...
سال ۱۳۹۴ بود که اولین بار به شکل رسمی محتوای آموزشی پزشکی درست کردم. با یکی از دوستانم – هوداد نقشوار – درسنامهی فیزیولوژی غدد را تحت نظارت یکی از استادان خوشفکر فیزیولوژیمان نوشتیم. دو قسمت بزرگ داشت: هورمونهای هیپوفیزی و هورمونهای دخیل در متابولیسم کلسیم. کم کم بیشتر شد. مثلاً همینطوری به ب ...
طبابت صحیح، دشوار است. اما به معنای غیر ممکن بودن آن نیست. از طرفی، درس خواندن به میزان گسترده و/یا عمیق، این ترس را به وجود میآورد که ممکن است چیزی را بلد نباشم و دائماً این نگرانی هست که نکتهای را در مورد این مریض نادیده گرفتهام. اولین بار، این حس در دوران فیزیوپاتولوژی […] نوشته برای هدفگذار ...
یک فصل دیگر از فلسفه تنهایی را تمام کردم. بعضی از قسمتهای کتابش را دوست دارم. برخی را با شک زیاد میخوانم. عقربهی ساعت، از ۲ عبور کرده. بهتر است بخوابم. صبح کلاس دارم. *** بیدار شدم. ساعت ۵ بود. زود بود. کشیک هم هستم. دوباره خوابیدم. بیدار شدم. ساعت ۶ بود. خواب منقطع همیشگی. […] نوشته آخرین سه روز ...
اسلایدهای کلاس امروزم را مرتب میکردم. برخی را حذف میکردم. تعدادی نیز اضافه کردم. اسلاید ساختن برای من، مرتب کردن ذهنم است. هیچوقت به یاد ندارم یک سخنرانی را صفر تا صد تمرین کرده باشم؛ اما شده که ده پانزده اسلاید را چند ساعت عقب جلو کرده باشم و تغییرات جزئی داده باشم. در این […] نوشته شاید از بلند ...
این مدت چند بار و با چند مصداق یک مسئله را دیدهام. آنقدر تکرار شده که دلم میخواست اینجا بنویسم که بیشتر به آن فکر بکنیم. شرح ماجرا طولانی نیست و نوشتهی کوتاهی خواهد شد. اما فکر کردن به آن مهم است. داشتم در نظر میگرفتم با چه کلماتی و با کدام مصداق آن را […] نوشته درک کردن صرفاً برای دیگران اولی ...
دومین سالی است که به هشت نفر دانشآموز مدال طلای المپیاد زیستشناسی درس میدهم. پارسال از مکانیک سیالات و همودینامیک و گلبولهای قرمز برایشان گفتم. امسال از سرطان. ساعتهایی را که کنار آنها میگذرانم، زنده هستند و پر از گفتوگو. این کلاس را با علاقه خاصی میروم و از بخت خوش من است که میتوانم […] ن ...
این مدت خیلی کم نوشتهام. برای خودم البته مینویسم. زیاد هم مینویسم. جدیداً هم به ابسیدین کوچ کردهام و نوتهایم را از واننوت و اپلنوت به سمت ابسیدین میخواهم ببرم (دلیل دارم که این را میگویم). در سایت مدرسه پزشکی هم مینویسم. اما اینجا کمتر نوشتهام. حتی نمیخواهم بهانهای برای کمنوشتنم بیاور ...
در ادامهی احساس ناکافی بودن به عنوان دانشجوی پزشکی و چند پیشنهاد برای روزهای بیانگیزگی در پزشکی، به یک سؤال پرتکرار مهم دیگر میرسیم. اگرچه همهی این مسائل به هم مربوط هستند و در انتها آنها را جمعبندی میکنم. اما فعلاً آنها را در نوشتههای جداگانهای خواهم نوشت. قبل از خواندن ادامهی نوشته بگو ...