ضربه بدی خوردهم. شایدم زخمی قدیمیه که سرباز کرده. این بار نمیخوام ازش فرار کنم. حداقل نه به این راحتی. از اینکه از دست خونوادهم عصبانیام از خودم عصبانیم! عذاب وجدان به همراه وسوسهی تمرد. من همیشه سعی کردهم دختر خوبه باشم. حتی دیگه اجباری حس نکردم. تبدیل شد به خواست و عقیده خودم. شخصیت و هویت خ ...
سلام. پست چهارم سال چهارصد و چهار رو داریم در تاریخ چهارِ چهار، چهارشنبه (حتی اگه بیان تاریخ دیگهای زیر پست بذاره). احتمالا جالبترین کاری که در این تاریخ رند بکنم نوشتن همین پست معمولی باشه! دیروز اعلام آتشبس شد همونطور که میدونید. و علیرغم حرف و حدیثهای مختلف، من هم خوشحالم، هم حس غرور دار ...
تو فایل روزانهنویسیهام، جمعه هفته پیش با این جملات شروع میشه: ۲۳ خرداد – جمعه: ساعت ۳:۳۰ صبح حدودا با صدای انفجار از خواب پریدم. اول هم مطمئن نبودم انفجاره، صدای مهیبی بود که تکرار شد و به دنبالش دزدگیر ماشین. گوشی رو چک کردم و دیدم بله؛ «چندین صدای انفجار در تهران شنیده شد». ... و از اون روز ی ...
یک کتابی رو دارم تموم میکنم به اسم «ویتگشنتاین، پوپر و ماجرای سیخ بخاری». سال ۱۹۴۶ تو یکی از جلسات هفتگی کمبریج بین ویتگشنتاین و پوپر یه بحثی درگرفته و میگن ویتگنشتاین سیخ بخاری رو به تهدید تو روی پوپر تکون داده (البته روایتهای مختلف هست). با محوریت این ماجرا، کتاب اومده زندگی این دو تا فیلسوف و ا ...
سلام ۱) اولین پست سال ۱۴۰۴ هست و یهو دیدی آخرین پست. هر چی میگذره نسبتم با وبلاگ برام کمرنگتر میشه و گرچه همیشه احساس تعلق خاصی بهش داشتهم، هیچ بعید نیست یه روز ببینم که دیگه نمیخوامش. من حتی الان که گاهی به گوش میرسه بیان ممکنه تعطیل بشه و این چیزها، انگیزه بکآپ گرفتن از مطالبم رو ندارم. جالب ...
از آخرین پست سه ماهی میگذره. میخوام بدون فکر و موضوع خاصی بنویسم. مثلا اینکه من دوست دارم همه چیز رو ثبت کنم، تو گالری، فایلهای ورد، کانال و اینجا. بعد گاهی میگم کاش یه هوش مصنوعی بود هر چی مستندات دارم بهش میدادم و مثلا میگفت هایلایتهای ۱۴۰۳ واسه تو این موارد بود. بعد ازش میپرسیدم افکارم نس ...
سلام امروز هم مثل دیروز به خاطر نمیدونم سرما یا آلودگی و این چیزا نیمه تعطیله. درواقع دانشگاهها هم تعطیلن و با اینکه من برای کارم میتونم بیام ولی دیروز نیومدم. شنبه لپتاپم رو گذاشته بودم اینجا و دیروز رو بدون لپتاپ زندگی کردم (!) و حالا امروز با وجود تعطیلی اومدم که کارهای دیگهم رو جلو ببرم. ا ...
اینجا و اونجا میخونم که بله؛ نوشتن روی کاغذ اثرات فلان و بهمان داره. اما کی تعیین میکنه؟ دیشب بعد از چند روز فاصله دوباره شروع کردم توی دفترم بنویسم و به جای اینکه آرومتر بشم، اعصابم از اینکه دستم زود درد گرفت و هر خط داشت خرچنگقورباغهتر از قبل میشد خورد شد. پس هر جور و هر جا که عشقم بکشه مین ...
بارها شده دلم خواسته بهش بگم به جای اینکه تو وقت استراحت سریع بری سراغ اینستا، پاشو برو بیرون یه قدمی بزن و یه هوایی بخور (یا حتی بریم). ولی احساس میکنم گفتنش جالب نیست. از اینکه ح و ف نمازهاشون رو اینقدر سریع میخونن حرصم میگیره و موندم چطوری میشه اصلا! خودم هم چندان آروم نمیخونم ولی این دو تا ...
سلام میخواستم روز تولدم بیام و یه جمعبندی از یادداشتهای ۴۰ روز قبلش بکنم. بالاخره میشد یه چیزی از توشون بیرون کشید نه؟ درواقع شب تولدم یهو به این نتیجه رسیدم هیچ فایدهای نداره و هیچ شروع تازهای در کار نیست (پارسال برای خودم نوشته بودم: این میتونه یه شروع تازه باشه)! و بعد توی مترو برای فرار ا ...