مغرور از خلق برهوتی که روزی یک باغ سبز بود... ...
امسال قراره دنیای فیلم و سریال بترکونهه :> بلههه نتفلیکس عزیز برنامش اینه مارو نابود کنههه alice in borderland 3 stranger things 5 wednesday 2 squid game 3 این 4 تا مورد علاقه منههه که بی صبرانه منتظرشونم from 4 قراره سال بعد منتشر شهه که بی صبرانه منتظر اینم هستممم ...
من همیشه یه جمله رو سرلوحه ی خودم قرار دادم: "برای خودت و گوشات ارزش قائل شو :)" چون موسیقی فقط یه رشته ی بیجان از نُت ها نیست یه سرزمین جادوییه… یه آغوش پر از احساس و رویا شاهکار هایی که توی هر نتشون، زندگی موج می زنه موسیقی رو نمی شنوی… لمسش میکنی نفست رو باهاش هماهنگ می کنی. هر قطعه ی نا ...
چند وقتی هست متن خاصی به ذهنم نمیاد تا بنویسم... بیاین همینطوری حرف بزنیم :> چطورین؟ کارا و برنامه هاتون اوکی پیش میره؟ ...
بذار خودم باشم حتی اگه راهی که میرم از نگاه دیگران، سراسر خطاست من عوض شدم… نه یک شبه، نه از روی لج بازی، بلکه ذره ذره، با هر فکر، با هر دردی، با هر سوال بی جواب! من اون آدمِ پارسال نیستم؛ اون نگاه ساده، اون باور های آماده، دیگه توی من جا نمی شن می دونم کاری که می کنم، انتخابی که کردم، از دی ...
من هیچ وقت نخواستم حال بدی رو به این بلاگ منتقل کنم ولی ادامه مطلب توصیف حال این روزامه اگر دوست نداشتین بخونینش همینجا بمونین و رو کیپ ریدینگ نزنین :) ادامه مطلب ...
گاهی تمام توانتو میذاری، شبو به امید طلوعی روشن تر صبح می کنی، بغض هاتو فرو می دی، اشکاتو بی صدا می ریزی، اما… به اون جایی که می خواستی نمی رسی. انگار دنیا دستتو گرفت، برد وسط میدون، بعد بی هشدار رهات کرد اما نرسیدن، همیشه شکستن نیست گاهی نرسیدن یعنی راه دیگه ای در انتظارته یعنی خدا داره چی ...
گاهی با خودم فکر می کنم... کیا این گوشه ی خلوتِ دنج رو می خونن؟ شاید یکی توی اتوبوس، گوشی به دست، وسط شلوغیِ شهر، شایدم کسی شب قبل خواب شایدم یه دوست قدیمی که هنوز چیزی نمی گه، فقط می خونه... نمیدونم کجایینتو تهران شلوغ؟ یه شهر بارونی؟ یا یه اتاق که نور لپ تاپ تنها چراغشه؟شاید بعضیاتون یه ق ...
گاهی زندگی، بی صداترین زمزمه ها را در بلندترین فریادها پنهان می کند. می گذری از کوچه هایی که خاطره ندارند، ولی غمی عجیب در دیوارهایشان جا خوش کرده. رو به آسمان می کنی؛ انگار ابرها هم گاهی گریه شان نمی گیرد، فقط خیره نگاهت میکنند و تو را به یاد می آورند که حتی بی باران هم می شود سبک شد، ا ...
What’s in the brain that ink may characterWhich hath not figured to thee my true spirit?What’s new to speak, what now to register,That may express my love or thy dear merit?Nothing, sweet boy; but yet, like prayers divine,I must each day say o’er the very same,Counting no old thing old, thou mine, I ...