نوشتنم فقط عبور دادن عابر پیاده ذهنم از روی خیابان کاغذ است. من در ذهنم چیزهایی میگذرد، ولی قبلا میگذشت، محلش نمیدادم. امروز آنها واژه میشوند، کاغذ را فرش میکنند؛ فرشی که رنگهایش خیلی وقتها یکنواخت است، بعضی وقتها رنگارنگ.ذهنم بذری را که در خانه گِلی انبارخانه خود نگه میداشت، در مزرعه کوچک ...
.حقیقتش آقاجون، هیچی برای گفتن نیست. میدونی جمعه که میشه میگم براتون بنویسم، یک دفعه میبینم ذهنم خالی میشه. نمیدونم تازگی چرا اینجوری شدم. اصلاً نمیتونم از شما بنویسم، فقط دارم از اینکه نمیتونم براتون بنویسم صحبت میکنم.دیگه خیلی وقته دستم به خوبی نمیرسه، بدی پشت بدی، خطا پشت خطا. ولی نمیدون ...
بعد از آن توهین بسیار سخیف و زشتی که آن بلاگر، بگویم یا هر چه شما اسمش را میگذارید، به فردوسی شاعر بلندآوازهی ایران کرد، واکنشهای خوبی از طرف مردم و عاشقان زبان شیرین فارسی علیه هر توهین به نمادهای ملی ایران شد. این نشان میدهد هنوز عشق به کشور و مفاخر آن در دل ایرانیان عزیز زنده است و این سرمایه ...
بالا نوشت امروز حوصله عکس گذاشتن ندارم یک عکس طبیعت بی ربط میذارم خلاصه هر کی خوند ای والله هرکی نخوند اجرکم عندالله به قول بچه مذهبی ها.بعد از پست دیروز حالم گرفته شد. رفتم ابن مشغله نادر ابراهیمی رو شروع کردم به خوندن. میدونید عالی بود، با نثر روان و خودمانی و البته با مثالهای عمیق. خلاصه شروع ...
می دانید؟ تا به حال ۸۶ پست در ویرگول نوشتهام. نمیدانم خوب بود یا نبود، هر چه بود مثل تیر از کمان رها شد، مثل حرفی که زده میشود و حالا جلوی چشمان عزیزتان است.از این ۸۶ پستی که نوشتم و مزاحم اوقات مبارک شما برای خواندنش شدم، خیلیهایش سیاسی بود. اما حقیقت دلیل علاقهمندیام به سیاست را میخواهم برایتان بن ...
هرچند احساس میکنم تجربههای من چندان عمیق و قابل عرض نیست، ولی بههرحال برایتان مینویسم.زمستان ۱۳۸۶ چگونه بود؟درواقع زمستان ۱۳۸۶ یکی از زمستانهای سرد دو دهه اخیر بود. استانهای گیلان، اصفهان، قم، زنجان و آذربایجان با بارش سنگین روبهرو شدند و مدارس هم تعطیل شد. برف سنگینی در گیلان بارید و سقف خان ...
میخواهم ننویسم، ولی مینویسم. نوشتن برای من به یک عادت بدل شده؛ مثل چای که به آن عادت کردهام و لیوانها چای در روز می نوشم.ولی عادت هرروز نویسی خوب است،یانه به نظر منتا حالت خودت چطور باشد، تا خودت چه بخواهی.کلا که اعتیاد به هیچ چیز که خوب نیست؛ حتی نماز و عبادتِ تکراریشده هم اثرش بسیار ناچیز و ...
---اما از هر چی بگذریم، طنز خوشتر است. حقیقتش گلآقا را که میخواندم، انگار دارم همین دردهای امروز جامعه را میخوانم: گرانی، قطعی برق، اجارهخانه و هزار تا مسئلهی دیگر.توصیه میکنم خودتان یک شماره گلآقا ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۵ را بخوانید.اما انگار اقتصاد کشور نمیخواهد آپدیت بشود! هنوز ویندوز کامپیوتر اقتصا ...
ای کسی، گمشده فرض میشوی ولی پیداترینی. وای کسی که غایب ذکر میشوی ولی آشکارترینی. ای کسی، دور فرض میشوی و نزدیکترینی. ای که نبودهای از نظر بعضی ولی موجودترینی میان انسانها.ای کسی، میخواهند ترا به خشم تعبیر کنند ولی مهربانترینی. وای کسی، میبینی مرا با چشمان اشکآلود و دامانی پر از خطا و گناه، ...
«گل آقا» ماهنامهای بود که از سال ۱۳۶۹ منتشر میشد و بیشتر مطالب آن طنز سیاسی و اجتماعی بود. در آن زمان، نه خبری از اینترنت بود و نه شبکههای اجتماعی؛ تلویزیون تنها دو شبکه داشت که رسمی و خشک بودند و سریالهایی مثل «آیینه عبرت» پرطرفدارترین برنامهها بودند. وقتی شمارههای گل آقا منتشر میشد، تا ظهر ...